هوش استدلالی(IQ) همان توانایی است كه به واسطه ی آن قادر به حل مسایل و پیچیدگی های منطقی و استدلالی می شویم. سال ها پس از كشف راهكارهایی جهت اندازه گیری این هوش، نتایج حاصل از این سنجش ها در افراد، به عنوان بهترین معیار در راستای تعیین هوشمندی و ذكاوت افراد و داشتن توان بالقوه لازم برای دست یابی به موفقیت در آنان محسوب می شد، اما در اوایل دههی1990 "دانیل گلمن" اثبات كرد كه موفقیت، علاوه بر IQ، به میزان هوش هیجانی فرد یا همان EQ نیز وابسته است، هوشی كه در ما حس همدردی، دلسوزی، درك متقابل، رحم و یاری رسانی را پدید آورده، در ایجاد و برقراری ارتباطات نقش اساسی دارد و درهنگام رویارویی با دردها، ناراحتی ها، شادی و خوشی ها، به یاری مان می شتابد.
EQ در آن زمان به عنوان یك ضرورت برای استفاده ی مؤثر از IQ معرفی شد و به تدریج با توجه به گسترده تر شدن روش های برقراری ارتباطات، بر ارزش و اعتبار روش های تقویت و بكارگیری این هوش افزوده شد و كارایی آن نمایان تر گشت.
در سال های اخیر داده ها و شواهد علمی فراوانی مبنی بر وجود هوش دیگری با نام SQ یا هوش معنوی به دست آمده است. بنا به یافته های اخیر، این هوش نهایی ترین هوش انسان معرفی شده و نقطهی عطفی در این زمینه به شمار می آید.
"دانا زحر" كه با همكاری همسرش "دكتر یان مارشال" ، ضمن تحقیقات بسیار گسترده ای به وجود این هوش پی برد یكی از برجسته ترین محققین معاصر محسوب می شود. وی پس از پایان تحصیلات خود در رشته ی فیزیك و فلسفه در دانشگاه ام . ای. تی به دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا به تحقیق و مطالعه در زمینه ی فلسفه و روان شناسی و دین پرداخت. وی مؤلف دو كتاب "خود كوانتومی" و "جامعه ی كوانتومی" است كه با كمك آنها فیزیك كوانتوم به حوزه هایی چون انسان، آگاهی، روان شناسی و جامعه كشیده شده است. خانم زحر سخنرانی های بسیاری را در مراكز معتبر علمی دنیا برگزار كرده و مقالات بسیاری نیز از او در دسترس می باشد. بر طبق یافته های او، برفراز دو هوش IQ وEQ هوش دیگری نیز وجود دارد كه قادر است در مواردی بر خلاف تصمیم ناشی از دو هوش دیگر تصمیم گرفته و عمل نماید. از جمله مواردی كه این هوش را در جایگاه متمایز و متفاوتی قرار می دهد، عملكرد وسیع آن در جستجو برای یافتن معنا و ارزشی غایی در كارها و زندگی است. جستجو و تلاش برای خلق دیدگاه ها، هدف ها و قصد هایی خلاق و دگرگون كننده، از این هوش ناشی می شود. هوشی برتر كه پایه و اساس عملكرد هر چه مؤثرتر IQ وEQ است.
هوش معنوی یا SQ همان توانایی است كه به ما قدرت دیدن رؤیاها و تلاش و كوشش برای دست یافتن به آن رؤیاها را ارزانی می دارد. این هوش زمینه ی تمام آن چیزهایی است كه ما به آنها اعتقاد داریم و نقش باورها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی كه بر عهده می گیریم دارا می باشد. هوشی كه به واسطه ی آن به سؤال سازی در رابطه با مسائل بنیادی در زندگی مان می پردازیم و با كمك آن، تحول و تغییر را در زندگی پذیرا می شویم. هوش معنوی هوشی است كه با كمك آن به حل مشكلات با توجه به جایگاه، معنا و ارزش آن مشكلات می پردازیم. هوشی كه قادریم توسط آن به فعالیت ها و نحوه ی عملكردهایمان مفهومی وسیع تر، غنی تر، پربارتر و پرمعناتر ببخشیم. همچنین با كمك آن بر معنای اعمالمان آگاه شده و دریابیم كه كدامیك از اعمال و رفتارهایمان از ارزش بیشتری برخوردارند و كدام مسیر در زندگی مان والاتر و شایسته ی پیمودن است.
همانطور كه اشاره شد، هوش معنوی یكی از توانایی های ذاتی و فطری در انسان است كه همانند سایر هوش ها چنانچه مورد توجه قرار گیرد، می تواند پرورش یافته و توسعه یابد. به عبارت دیگر SQ، قابل توصیف، توضیح و اندازه گیری می باشد. برای اندازه گیری این هوش، میتوان به سنجش مهارت ها و توانایی هایی كه ناشی از این هوش هستند، پرداخت.
خصوصیات افراد برخوردار از هوش معنوی عبارتست از:
1- خود آگاهی بالا
2- حس الهام و هدایت درونی
3- توان رویارویی با سختی ها، دردها و شكست ها، ناخوشی ها و درس گرفتن از این تجربیات
4- كل نگری و توان دیدن و درك وجود ارتباط و پیوستگی میان چیزها
5- مقاوم بودن و استقبال از دشواری ها، و آنها را به منزله ی فرصتی برای آموختن دانستن
6- توانایی ایستادگی در برابر جمع و همرنگ جماعت نشدن
7- گفتن "چرا؟"
8-رداختن به سجایای اخلاقی و اهمیت دادن به آنها
9- توانمند بودن در خودداری و كنترل خویش
10- خودانگیختگی و در عین حال برخوردار بودن از حس انعطاف پذیری بالا
برای توضیح بیشتر هوش معنوی، به یكی از ساده ترین مدل ها كه نشان دهنده ی هوش های چند گانه است می پردازیم؛ این مدل با هوش جسمی (فیزیكی- مادی) آغاز می شود كه به اختصار آن را با PQ نمایش می دهند. این هوش ابتدایی ترین كانون توجه ما را به خود اختصاص می دهد. در واقعPQ آگاهی جسمی و نحوه ی استفاده ماهرانه از آن را شامل می شود. قسمت بعدی، هوش منطقی یا عقلانی IQ است. هوشی كه در حال حاضر بیش از سایر هوش ها در سیستم های آموزشی مورد توجه است. پس ازIQ سطح دیگری است كه بهEQ اختصاص دارد. این هوش در زمینه ی كسب موفقیت در بازار كار نقش مهمی دارد و ما را در حین برقراری ارتباط یاری می دهد و از این بابت مهم تر بوده و تا حدی از قابلیت پیش گویی برخوردار است. آخرین لایه SQ می باشد كه هدایت و معرفت درونی، حفظ تعادل فكری، آرامش درونی و بیرونی و عملكرد همراه با بصیرت، شفقت و مهر را شامل می شود.
IQ به منزله ی دروازه ای برای ورود است. درصورت برخوردار نبودن از حداقل لازم IQ، قادر به ورود در فضای دلخواه، برای مطالعه ی رشته ی مورد علاقه مان نخواهیم بود، اما آنچه ما را در زمره ی بهترین ها در شغلمان و رشته ی مورد علاقه مان جای می دهد، میزانEQ در ماست. EQ و SQ به هم مرتبطند، اما در عین حال دو هوش متفاوت و جدا از هم به حساب می آیند. بهره مندی ازحداقلEQ می تواند شروعی مناسب را در سفر روحانی و معنوی فرد در پی داشته باشد، چرا كه كمی خودآگاهی و همدلی برای شروع این روند لازم است. اما به محض آغاز تمرینات معنوی، هوش معنوی خود می تواند در رشد EQ نقشی بسیار تقویت كننده و فعال كننده داشته باشد. از طرف دیگر، رشد EQ نیز می تواند در رشد و ارتقای SQ مؤثر باشد. در واقع EQ و SQ تأثیری مستقیم و مثبت بر یكدیگر دارند و رشد و توسعه ی هر یك، باعث پرورش و توسعه ی دیگری می شود.
باید یاد آور شد كه كامپیوترها نیز از میزان IQ بالایی برخوردارند و اغلب حیوانات دارای EQ بالایی می باشند، اما این تنها انسان است كه از هوش معنوی SQ برخوردار است، هوشی تحول پذیر، توانایی كه به او قدرت می بخشد تا خلاق باشد و قوانین و نقش ها را دستخوش تغییرات خود نماید، قادر به انجام اصلاحات بی شمار گردد و بتواند شرایط را به بهترین شكل متحول سازد و آزادانه پرسش "چرا؟" را سر دهد.
ما 29 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم