افکار و تصاویر ذهنی به مثابه اسب چابکی هستند که اگر رام و مهار نشوند به هر جائی سر می کشد و این حرکت کنترل نشده آن بعضاً سبب ایجاد عوارض جسمی و روحی در زندگی انسان می شود، در حالی که با یادگیری نحوه کنترل و هدایت آن در مسیری هدف دار، به ابزار قدرتمندی برای رسیدن به اهداف تبدیل می گردد.
این تصاویر علاوه بر تأثیر بر حالات روانی، بر عملکرد فیزیولژیک بدن نیز مؤثرند چون هر فکری که به ذهن می رسد، تفاسیر و تجارب مربوط به آن بلافاصله سبب فعال شدن مراکز عصبی در مغز و ارسال پیام متناسب با آن به تمامی اعضای بدن شده و جسم نیز مطابق با آن واکنش نشان می دهد. ساده ترین مثال در این رابطه تداعی تصویر و فکر میوه های ترش مزه نظیر لیموست که بلافاصله باعث ازدیاد ترشح بزاق در دهان می گردد.
اما توانائی تصاویر ذهنی بسیار فراتر از اثرگذاری بر پاسخ های جسمی است تا آنجا که حتی می تواند بر وقایع عالم خارج موثر واقع شده و مسیر آنها را تغییر دهد. از آنجا که تصمیم گیری و انتخاب هدف در «ذهن خوداگاه» ما به انجام می رسد، افکار مربوط به آن بلافاصله مغز را به فعالیت وا می دارد.
مغز و دستگاه عصبی به مثابه یک ماشین جستجوگر
مغز و دستگاه عصبی به مثابه یک ماشین جستجوگر هدف بر اساس فرمان های دریافتی عمل می کند که اصطلاحاً آنرا «Servo–Mechanism» می خوانند. یعنی فقط کافیست که فرمان را دریافت کند تا مکانیسم های موفقیت خودبه خود یا ASM در ناخودآگاه به راه افتاده و راه رسیدن به هدف را خودش پیدا کند. اما صدور فرمان برای این ماشین تنها از طریق یک واسطه یعنی تصاویر ذهنی امکان پذیرست.
وجود چنین مکانیسم هایی در ذهن منجر به پیدایش علم تصویرسازی ذهنی خلاق یا سایکوسایبرنتیک شده که یکی از ابزارهای فکری مؤثر برای افزایش ارتباط با سِروُ مکانیسم مغزی است تا انسان را سریع تر، سهل تر و با تنش کمتری به اهدافش برساند.
کلمه سایبرنتیک با ریشه یونانی به معنی «سکان دار» است که اصل آن توسط فیزیک دانان و ریاضی دانان برای مطالعه ماشین هائی به کار می رود که رفتار دنبال کننده هدف را از خود نشان می دهند و افزودن پیشوند Psycho اشاره به فکر و ذهن انسان دارد.
این روش (تصویرسازی ذهنی) یکی از ابزار قوی و برقرارکننده نظم در بسیاری از امور است. رهبران بزرگ از جمله به کارگیرندگان آن هستند. آنان امکانات بالقوه و احتمالات را «مجسم » می کنند و حتی جزئیات نقشه های خود را به دفعات قبل از اجرا در ذهن برنامه ریزی کرده و به تصویر می کشند. با اینکار سِروُمکانیسم مغزی وارد عمل شده و به دلیل اثر فکر بر ماده وقایع عالم خارج را در جهت رسیدن به هدف تعریف شده شکل می دهد.
تقریباً تمام قهرمانان جهان و سایر نخبگان رشته های مختلف در گروه تصویرسازان ذهنی قرار دارند. آنها قبل از انجام هر کار آن را به تصویر می کشند، حس می کنند و به تجربه می رسانند. این افراد در واقع از نقطه پایان در فکرشان، فعالیت را آغاز می کنند.
تغییر تصاویر ذهنی از طریق تصور خلاق صورت می پذیرد که در نیم کره راست یعنی محل مفاهیم، احساسات، انگیزه ها و تصاویر به انجام می رسد. این بخش با تصاویر ذهنی به نحوی ارتباط برقرار می کند که مغز را وادار به پذیرش قابلیت دسترسی به هدف می سازد.
اما این روش چگونه با درمان ارتباط پیدا می کند؟
در علم پزشکی گروهی از بیماری ها تحت عنوان بیماری های روان_تنی وجود دارند که منشاء آنها افکار منفی و مشغله های ذهنی مخرب هستند ولی تجلیات آن به صورت بیماری شدید در جسم تظاهر پیدا می کند. گروه وسیعی از بیماری های پوستی، اختلالات دستگاه گوارش، بیماری های قلبی _ عروقی، دردهای مزمن و تخریب های بافتی (مثل آرتروز، دیابت و آرتریت روماتوئید) در این طبقه بندی جای می گیرند. حتی پزشکان معتقدند که بسیاری از انواع سرطان نیز منشاء ذهنی و روانی دارند.
با این رویکرد، وقتی وجود تصاویر ذهنی و افکار منفی این چنین سبب بروز بیماری می شود، آیا تغییر و تبدیل آنها به تصاویر مثبت و سازنده نمی تواند بیماری را درمان کند؟
مسلماً چنین است و چنان که می بینیم روش های طبابت روان _ تنی با قدمتی چند هزار ساله اثر چشمگیری در درمان بیماری ها دارند.
این روش ها با بهره گیری از اثر متقابل ذهن و جسم، و بر اساس شیوه های قدرتمند اثرگذاری عوامل فکری، ذهنی و رفتاری بر سلامتی، به درمان بیماری می پردازند.
شکل گیری این روش ها مبتنی بر اعتقاد به ارتباط ذهن و جسم و اهمیت ذهن در بهبود بیماری هاست که به بیش از 2000 سال پیش باز می گردد. هیپوکراتس، 400 سال قبل از میلاد به نقش جنبه های ذهنی و اخلاقی در درمان بیماری ها اشاره می کرد و باور داشت که درمان تنها زمانی موفقیت آمیز خواهد بود که نقش حالات بیمار، تاثیر محیط و عناصر درمانی طبیعی درنظر گرفته شود.
تجسم هدایت شده (تصویرسازی هدایتشده ذهنی) یکی از شاخه های طب روان_تنی
تجسم هدایت شده (تصویرسازی هدایتشده ذهنی) یکی از شاخه های طب روان_تنی است که به بیمار می آموزد چگونه از نیروهای خوددرمانی اش برای حفظ و بازیابی سلامتی، کاهش استرس و افکار منفی استفاده کند. پایه گذاران و مدافعان این روش معتقدند تصاویر ذهنی، یک درمانگر بالقوه در وجود ما هستند که توان تسکین درد، تسریع روند بهبودی بیماری و بازیابی سلامتی را دارند. آنها معتقدند تصاویر ذهنی حتی بر پاسخ به درمان های داروئی نیز اثر مستقیم دارند. با این وصف، اگر باور نداشته باشیم که داروئی بر ما اثر دارد، حتی در صورت مصرف آن بر ما بی اثر خواهد بود. عکس این قضیه نیز صادق است یعنی اعتقاد به تاثیر یک دارو یا روش بی اثر و مشاهده بهبود بیماری. همان چیزی که به آن «اثر دارونما یا پلاسبو» گفته می شود و مؤید نقش ذهن بر درمان بیماری هاست.
دکتر هربرت بنسون استاد و محقق دانشگاه هاروارد و بنیان گذار موسسه طب روان_تنی در آمریکا، طی بیش از سی سال تحقیقات و کار بالینی، کارآئی روش های فوق را به اثبات رسانده است. وی معتقد است که وجود تصویری از بهبودی در ذهن بیمار و درمانگر یا آنچه ما نام باور بر آن می نهیم، عامل درمان بیماری ها در50 تا90 درصد از موارد است. تحقیقات دانشگاهی و بالینی متعددی نیز در این زمینه به انجام رسیده اند که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
کاهش عوارض شیمی درمانی و افزایش توان مقابله در بیماران سرطانی_ دانشگاه ایالتی اوهایو
افزایش فعالیت سلول های ایمنی موسوم به NKC _ دانمارک
بهبود عملکرد نوتروفیل های سیستم ایمنی_ دانشگاه ایالتی میشیگان
کاهش تواتر ابتلا به زخم های دهانی_ دانشگاه علوم پزشکی Case Western، اوهایو
افزایش فعالیت سلول های ایمنی (NKC) در بیماران مبتلا به سرطان های متاستاتیک
تغییر در سیکل ماهیانه و کاهش علائم PMS در زنان 21 تا 40 ساله_ بیمارستان عمومی ماساچوست، بوستون
نکته قابل توجه
نکته قابل توجه اینکه کلیه مشاهدات فوق پس از تصویر سازی ذهنی در مورد هدف مورد نظر به وقوع پیوسته اند.
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد گروه وسیعی از بیماری ها شامل دردهای مفصلی، سندروم خستگی مزمن، فشار خون، بیماری های قلبی_عروقی، دردهای مزمن، ناباروری، سردردهای میگرنی، دیابت، سندروم پیش از قاعدگی(PMS) و بیماری های دستگاه گوارش، تحت تاثیر تجسم هدایت شده و ایجاد باور به بهبودی در بیمار، درمان پذیرند.
حتی در موارد ابتلاء به ایدز و سرطان نیز با افزایش فعالیت سیستم ایمنی می توان به بالا بردن توان مقابله و کاهش علائم کمک کرد. گرچه گزارشاتی از فروپاشی و ناپدید شدن توده های بدخیم پس از تصویرسازی ذهنی فردی یا گروهی در مورد انهدام تومورهای سرطانی نیز در دست است.
به عنوان نمونه، چند سال قبل یک پسربچه آمریکائی به سرطان وخیم مغزی مبتلا شد. والدین او که نمی خواستند نظریه پزشکان مبنی بر لاعلاج بودن بیماری پسرشان را بپذیرند او را به کلینیکی بردند که به موجب نوآوری هایش در پزشکی شهرت داشت. پزشکان آن مرکز با تفهیم اثر ذهن در درمان بیماری به آن پسربچه از او خواستند به هر شکلی که می خواهد بیماری اش را نابود کند. وی نیز نوعی بازی خیالی را در ذهنش ترتیب داد: سفینه های فضائی دور سرش می چرخیدند و به غده که آن را «گنده خاکستری» می نامید شلیک می کردند. قرار شد او روزی چند ساعت به بازی بپردازد. بعد از گذشت چند ماه پسر به پدرش گفت: «امروز که سوار سفینه شدم و در مغزم جستجو کردم اثری از غده ندیدم.» جالب اینکه تصویربرداری از مغز نشان داد هیچ اثری از آن غده نیست و سلول های سرطانی بدون به جاگذاشتن کوچکترین اثری ناپدید شده اند.
ملاحظه می شود که ذهن اثر قدرتمندی در شفای بیماری ها دارد و به قول خانم لوئیز هی: «ذهن انسان کلید سلامت اوست». او که خود مبتلا به بیماری سرطان وخیم بود توانسته با همین روش بیماری اش را درمان کند. این نویدی است برای بیماران و آن دسته از مبتلایانی که در آستانه ناامیدی قرار دارند. باشد که با به کارگیری توانمندی عظیم ذهن، گام مؤثری در بازیابی سلامتی و بهبود بیماری شان بردارند.
نظریه پرداز ← هیپوکراتس
oتاریخ ارایه نظریه ← 400 قبل از میلاد
ما 334 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم