در اواخر قرن 19 اصول نظریه تكامل به طرز وسیعی بر جامعه شناسی حاكم شد. داروینیسم اجتماعی به سبب تأثیر بسزایی که اصل انواع داروین بر اندیشه و تفكر تكاملی گذاشت به این اسم نامیده شد. داروینیسم اجتماعی مفاهیمی را كه توسط داروین عنوان شده بود برای تفسیر ماهیت كه كاركرد جامعه به كار گرفت.
هربرت اسپنسر با الهام گرفتن از زیست شناسی و نظریات داروین فكر تطور اندامواره ای را به عنوان پیشرفت تدریجی زندگی اجتماعی از اشكال ساده به سوی اشكال پیچیده، از همسانی ساده به طرح ناهمسانی فزاینده مطرح ساخت و قصد داشت قوانین تكامل را بر جامعه بشری منطبق سازد. وی همچنین كوشید قوانین طبیعی حاكم بر حیات زیستی انسان را بر سرنوشت انسان در تاریخ تعمیم دهد.
در اواخر قرن 19 اصول نظریه تكامل به طرز وسیعی بر جامعه شناسی حاكم شد. داروینیسم اجتماعی به سبب تأثیر بسزایی که اصل انواع داروین بر اندیشه و تفكر تكاملی گذاشت به این اسم نامیده شد. داروینیسم اجتماعی مفاهیمی را كه توسط داروین عنوان شده بود برای تفسیر ماهیت كه كاركرد جامعه به كار گرفت.
1- نخستین اصل مورد قبول داروین این است كه جهان در حركت و تغییر دایمی است. انواع موجودات دچار تغییر و تحول می شوند , انواع جدید به وجود می آیند در حالیكه انواع دیگری می میرند و از بین می روند. او با اتكا به فسیلهایی كه دیرین شناسان مطالعه كرده بودند به این نتیجه رسید كه هر چه این موجودات قدیمی تر باشند با موجودات امروزی شباهت كمتری دارند و هر كجا كه طبیعت جاندار را مشاهده كنیم واقعیت هایی را در می یابیم كه جز با قبول تكامل قابل توجیح نیست.
2- اصل دوم كه داروین از لامارك اخذ كرده، این است كه جریان تكامل اصولاً تدریجی است یعنی دگرگونی ناگهانی و جهش تكاملی وجود ندارد.
3- این كه در نظر لامارك حركت موجودات جهان از تعدادی خطوط مستقل از یكدیگر تشكیل شده است كه هر كدام از یك نسل خلقت خود به خودی یا خلق الساعه تشكیل یافته است كه به تدریج تكامل یافته اند. در نظریه داروین برعكس اندامهایی كه مشابه یكدیگرند با هم خویشاوندند و همه منشأ واحدی دارند . به نظر او همه پستانداران از یك نوع قدیمی منشأگرفته اند و حشرات از یك گروه اند. این اصل به اینجا ختم می شود كه همه اندام های زنده یك نوع در روی زمین دارای یك منشأ هستند , یعنی حیات منشأ واحدی دارد.
4- چهارمین اصل داروین مربوط به انتخاب اصلح می شود كه آن را پایه اصلی كل نظام داروین می دانند , به نظر داروین تكامل نه وابسته به چند گرایش است كه لامارك به صورت كم و بیش مرموزی عنوان كرده بود و نه حاصل تصادف و اتفاق است بلكه تكامل نتیجه انتخاب است .
به نظر داروین انتخاب در دو مرحله انجام میگیرد: مرحله اول با ظهور همه نسل ها و با تنوع بسیار زیاد موجودات زنده مطابقت دارد. مرحله دوم منطبق با انتخاب اصلح به معنای اخص است كه در اثر منازعه برای حیات صورت گرفته است.
دیدگاه داروین در این زمینه تحت تأثیر مالتوس قرار گرفت: لب كلام مالتوس این بود كه جمعیت كره زمین بسیار سریع تر از گیاهان و رستنی های گیاهی افزایش می یابد. به سخن دیگر در حالیكه شمار انسان ها باتصاعد هندسی افزایش می یابد رستنی های خوراكی با تصاعد عددی افزایش می یابد و بنابراین نظریه اصل تنازع بقا توسط داروین به وجود می آید و آن در دیدگاه اسپنسر بدین معنا است كه انسان ها در مبارزه با محیط شان هستند و برای اینكه بهتر باقی بمانند لازم است سیاستی دنبال شود كه در آن هیچ حمایتی از ضعیف تر ها به عمل نیاید. اسپنسر در این زمینه می گوید كمك به تكثیر بدها عملاً مثل این است كه برای فرزندانمان مغرضانه انبوهی از دشمن فراهم آوریم.
هربرت اسپنسر با الهام گرفتن از زیست شناسی و نظریات داروین فكر تطور اندامواره ای را به عنوان پیشرفت تدریجی زندگی اجتماعی از اشكال ساده به سوی اشكال پیچیده، از همسانی ساده به طرح ناهمسانی فزاینده مطرح ساخت و قصد داشت قوانین تكامل را بر جامعه بشری منطبق سازد. وی همچنین كوشید قوانین طبیعی حاكم بر حیات زیستی انسان را بر سرنوشت انسان در تاریخ تعمیم دهد.
لستروارد نیز ضمن تأیید اصل تكامل اعتقاد داشت جامعه اولیه ویژگی اش سادگی و فقر اخلاقی بود در حالیكه جامعه نوین پیچیده تر و خوشبخت تر و برخوردار از آزادی است. وی همچنین معتقد بود كه انسان ها از صورت های پست تر به پایه كنونی تكامل یافته اند.
برخی از پارادایم هایی که درنتیجه ظهور و توسعه نظریه داروینیسم اجتماعی به وجود آمدندعبارتند از:
1- پارادایم فضای حیاتی راتزل: بر اساس این پارادایم راتزل اعتقاد داشت كه هر آلمانی برای داشتن یك زندگی مطلوب، نیازمند به حداقل 60 متر مربع فضا است. این پارادایم زمینه توسعه طلبی ارضی را فراهم نمود.
2- پارادایم قایق نجات: براساس این پارادایم دنیا همچون قایقی است كه با افزایش جمعیت شرایط غرق شدن قایق فراهم میشود. بنابراین و ناگزیر برخی از انسان ها باید از بین بروند تا اكثریت به سرمنزل مقصود برسند.
3- پارادایم نژاد برتر: بر اساس این پارادایم نژاد سفید(ژرمن) برتر از نژاد های دیگر است.
شایان ذکر است که امروزه بسیاری از اصول این مكتب منسوخ گردیده و از درجه اعتبار ساقط گشته اند. در متون فارسی بندرت به این مكتب به صورت خاص پرداخته شده و اطلاعات مختلف اعم از ترجمه و تألیف در این زمینه بسیار محدودند.
oگروه موضوعی ← علوم اجتماعی
oنظریه پرداز ← داروین- نظریه توسط سایر نظریه پردازان کاملتر و پخته تر گردید
oتاریخ ارایه ← قرن 19 و 20 میلادی
ما 9 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم