خانه اخبار و مقالات رابطه ایران و آمریکا (قسمت اول )

رابطه ایران و آمریکا (قسمت اول )

amricaچه  کسانی مانع رابطه ایران و آمریکا می شوند؟
چه کسانی از رابطه ایران و آمریکا سود می برند؟
چرا مسئولان ایرانی تمایلی به رابطه با آمریکا ندارند؟

به نظر من ایران و آمریكا شناخت صحیحی از همدیگر ندارند. و بیشترین اختلافات آنها از همین عدم شناخت متقابل سرچشمه می‌گیرد. شناخت انسان باید به روز باشد اما شناخت ایران و آمریكا، عمدتا حاوی برداشتهایی است كه هر دو طرف از یكدیگر دارند. از نظر آمریكایی‌ها ایران یك محور شرارت و شیطانی است. آنها ایران را حامی تروریست می‌دانند كشوری فرصت طلب كه از هر فرصتی برای صدور انقلاب و یا حداقل، ایدئولژی انقلابی خود استفاده می‌كند و اگر فرصت مناسب تری در اختیار داشته باشد از صدور محصولات فیزیكی انقلاب هم چشم پوشی نمی‌كند. كشوری ضدآمریكایی و ضداسرائیلی كه اگر دستش برسد هر دو را واژگون می‌كند. كشوری كه طبل مخصوص به خود را دارد و شدید مایل است ابرقدرت منطقه باشد و بنابراین... (بقیه را هم خودتان حدس بزنید)
ایران هم آمریكا را كشوری می‌داند كه... (به اندازه دو سه شماره نشریه، مطلب می‌توان نوشت)
به نظر من، اولین راه حل در ارتباط ایران و آمریكا، شناخت متقابل است. مطمئنا ایران،‌ ایران ده، بیست سال پیش یا ایران قبل از سال 57 نیست. آمریكا هم آمریكای زمان ریگان و بوش پدر، و حتی آمریكای زمان كلینتون نیست. حتی می‌توان گفت كه آمریكای در دوران اول ریاست جمهوری بوش (و بویژه قبل از 11 سپتامبر) با آمریكای چهارساله دوم كاملا متفاوت است. حضور رایس در وزارت امور خارجه بیانگر این تغییرات محسوس است.
با این وصف، بینش‌ها، نیازها، روش‌ها و نقطه نظرات هر دو طرف هم تغییر كرده، جهانی هم كه آمریكا و ایران در آن زندگی می‌كنند، بی‌تغییر نمانده؛ آنهم عوض شده و هر روز در حال دگرگونی‌های كوچك و بزرگ است. پس ایران و آمریكا لازم است در نخستین قدم، یكدیگر را در این زمان و این شرایط بشناسند. این شناخت به معنای برقراری ارتباط نیست. ما اول باید شناختمان را به روز كنیم و بعد تصمیم بگیریم كه قدم دوم چه باید باشد. نتیجه این شناخت الزاما ارتباط نیست حتی می‌تواند قطع ارتباط بیشتر و رابطه قهرآمیزتر باشد. در طول این شناخت قرار نیست ما همدیگر را بپذیریم یا تایید كنیم بلكه قرار است كه بشنویم، تحلیل كنیم و آنگاه واكنش نشان دهیم. به نظر من در حال حاضر هر دو طرف،‌ دستها را در گوششان گرفته‌اند و چشم‌هایشان را بر هم بسته‌اند و همدیگر را متهم (واقعی یا غیرواقعی) می‌كنند.

درباره ارتباط میان ایران و آمریكا و ضرورت آن نظریه‌های مختلفی از جانب تحلیل گران مختلف مطرح شده است. گاهی این نظرات كاملا در مقابل یكدیگر قرار دارند و همدیگر را نقض می‌كنند. بعضی از تحلیل‌ها هم با وجود اختلافات جزیی، دارای یك جهت گیری كلی ومشترك هستند. در تفكر تحلیلی و غیرمستند، این مهم است كه «چه كسی می‌پرسد؟ و چه كسی پاسخ می‌دهد». در موضوعی مانند رابطه ایران و آمریكا هم این مساله كلیدی است «چه كسی می‌پرسد و چه كسی پاسخ می‌دهد». سؤال كلی این است آیا برقرای ارتباط میان آمریكا و ایران لازم است یا نه؟ حالا اگر خودمان را جای طرفهای ذینفع در موضوع بگذاریم و اصطلاحا از تفكر همذات پندارانه استفاده كنیم «اولین و ابتدایی‌ترین پاسخ‌ها به این سؤال» از این قرار است:

صحیونیستها: ارتباط ایران با آمریكا، می‌تواند توجه و هزینه‌های آمریكا را برای اسرائیل، به طرز قابل توجهی كاهش دهد. وقتی آمریكا به ایران هم توجه كند، از توجه‌اش به اسرائیل كاسته می‌شود. از طرفی، بازار داغ توجه به ایران و غفلت از فعالیتهای اسرائیل، كساد می‌شود. ممكن است آمریكا با ایفای نقش كلیدی ایران در خاورمیانه توافق كند و پیامدهای متعدد دیگر. و این یعنی همه‌اش به ضرر اسرائیل.
لابی‌های صهیونیستی در آمریكا و بازهای كاخ سفید [اصطلاحی كه برای اشاره به تیم امنیتی و تهاجمی بوش بكار میرود] كه تحت تاثیر این لابی‌ها می‌باشند هم دارای همین نظر هستند. بنابراین بهترین برخورد با ایران، دوستی و گفتگو نیست بلكه چوب كردن در كندوی عسل است و اگر شده «دود زدن به كندو و تصرف كندو».

روس‌ها: رابطه ایران و آمریكا می‌تواند، جنوب دریای خزر و بطور مضاعفی، كل دریای خزر را برای روس‌ها ناامن و تا حدی از دست رفتنی كند. اینطور هم حلقه محاصره روسیه كامل‌تر می‌شود و هم مانورهای ایران درباره دریای خزر و سهمی كه از آن خواستار است با قدرت بیشتری انجام می‌شود. از طرفی ایران می‌تواند یك همكار و شریك استراتژیك روسیه باشد (و هست) كه حضور روسیه را در منطقه به سمت تعادل مثبت پیش می‌برد. مخصوصا وقتی یاد عراق و افغانستان از دست رفته (از دست روس ها) زنده می‌شود. یا معادله پاكستان و هند یا چین و هند و ایران زنده می‌شود. اگر ایران با آمریكا رابطه داشته باشد، توجه ایران به روسیه كم می‌شود واین توجه یعنی خریدها، رایزنی‌ها، هماهنگ سازی‌ها و چیزهای دیگر. ضررهای كه روسیه از بابت چنین ارتباطی (ارتباط میان ایران و آمریكا) می‌كند شاید بیش از تعداد ببرهای آدم خواری باشد كه هم اكنون در سیبری زندگی می‌كنند. من فعلا آنها را نمی‌شمارم. خودتان حدس بزنید.
پس طبیعی است كه روسیه قلباً و عقلا مخالف این ارتباط باشد. این ارتباط دارای كمترین تاثیرات مثبت برای اسرائیل و روسیه و بیشترین زیانهای ممكن برای هر دو كشور است.

كارخانه‌های اسلحه سازی: اگر خطر توهمی ایرانِ مهاجم و خارج از كنترل برطرف شود و كشورهای عربی ندای «شهر امن و امان است» را در منطقه بشنوند، ركود زیادی در كارخانجات اسلحه سازی بویژه، كارخانه‌های آمریكایی و اروپایی پدید می‌آید. اگر این كشورها دیگر نترسند، پس خود را حریصانه تجهیز نمی‌كنند و جنون آمیز پول خرج نمی‌كنند و این زمانی است كه توهم ایران یاغی، باطل اعلام شود. اما چه كسی می‌تواند،‌این توهم را باطل كند. همان كسی كه آن را بوجود آورده؛ آمریكا. پس از دیدگاه این كارخانه‌های مرگ آفرین، ارتباط ایران و آمریكا یعنی ضررهای هنگفت مالی. شما هم اگر جای آنها بودید، مخالف ارتباط ایران و آمریكا می‌بودید و از تمام قدرت و نفوذ و دوستان خود برای جلوگیری از چنین ارتباطی تلاش می‌كردید چون ممكن بود خطر ورشكستگی شما را تهدید كند.

عرب‌ها: دوستی ایران با آمریكا از دیدگاه عربها (كه دوستان ومتحدان سنتی ـاجباری آمریكا هستند) در نهایت یك معنا دارد. ایران ابرقدرت خاورمیانه (چه خاورمیانه بزرگ و چه كوچك) می‌شود و آنها هرگز تاب تحمل چنین واقعیتی را ندارند. در دوستی ایران و‌آمریكا، هیچ وقت دیگر نمی‌توان از خلیج عربی سخن گفت زیرا آن، همیشه خلیج فارس است و این تضمین شده است. جزایر سه گانه یك ایده از كار افتاده است كه فقط به درد مزاح كردن می‌خورد. نتیجه این ارتباط، تب و لرز عربهاست. بنابراین طبیعی است كه آنها نمی‌خواهند دچار تب و لرز شوند. آنها آقا بالاسری در منطقه نمی‌خواهند.
این از مهمترین دلایل آنان است و دلایل دیگری هم كه آتش این اجاق حسد را شعله‌ورتر می‌كند، كم نیستند. توجه آمریكا به ایران برای همه دوستان آمریكا، معنای كمی بد تا زیاد بدی دارد. در این‌باره،‌ پاكستانی‌ها هم با عربها همدردی می‌كنند و وقتی پای چیزهای دیگری مانند دموكراسی به میان می‌آید این هم دردی به هم دلی و همرازی تبدیل می‌شود.

اروپا و دیگران: فكر دوستی ایران و آمریكا، برای اروپایی‌ها فكر ناخوشایندی است. ممكن است سهم اقتصادی اروپا در بازار ایران كم كم، كم و نامرئی شود. آنها در عراق و افغانستان نتوانستند خودی نشان دهند و خود را ماندگار كنند، این بار هم ایران می‌شود درد بزرگی بر دردهای دیگرشان. این‌طوری آخرین رگهای حضور اروپا در خاورمیانه مسدود یا قطع می‌شود. از طرفی ایران یك اهرم فشاراست كه هر كس در این دنیا بخواهد، امتیازی از آمریكا بگیرد می‌تواند از طریق آن عمل كند. اگر این اهرم از دست اروپایی‌ها خارج شود آنها یكی از پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین سلاح‌های خود را در رابطه با آمریكا از دست داده‌اند. آنها اگر بخواهند امتیازی از آمریكا بگیرند كافی است كه كمی با ایران بگویند و بخندند یا حتی كمی لبخند بزنند. فورا سر و كله آمریكا پیدا می‌شود و امتیاز دادن میسر می‌گردد.
ایران برای همه كشورهای جهان، اهرمی جهت فشار آوردن بر آمریكا محسوب می‌شود واین تنها به اروپایی‌ها اختصاص ندارد. تاكنون روسیه، چین، هند و پاكستان بیشترین امتیازها را از این طریق به دست آورده‌اند. بقیه هم كم كم دارند به میدان می‌آیند. پس رابطه ایران با آمریكا، حتی فقط از این نقطه نظر، برای كشورهای مذكور و بسیاری از كشورهای دیگر، یك اتفاق غم انگیز محسوب می‌شود. البته چین و هند در نارضایتی‌های خود از چنین ارتباطی، دلایل دیگری هم دارند كه گاهی از سنخ دلایلی است كه روسیه دارد و گاهی متفاوت با آن. منافع حیاتی هند و چین بطرز شفافی ایجاب می‌كند كه ایران و آمریكا با همدیگر قهر باشند...

نه گفتن ایرانی‌ها ولی از نوع دیگر: با وجود مخالفتهای مغرضانه، فرصت طلبانه و سودجویانه‌ای كه در باره طرفهای ذی نفوذ در موضوع ارتباط ایران و آمریكا، بصورت خیلی خلاصه برشمردم، نمی‌توان نه گفتن مسئولان ایرانی را از نوع نه‌های به ضرر ایران دانست. محتوای نه‌ای كه اكثریت تصمیم گیرندگان ایرانی برای پرهیز از ارتباط با آمریكا دارند بسیار متفاوت با نه‌های مشابه است. آنها نمی‌گویند ما ذاتا و بطور مادرزادی از آمریكا نفرت داریم و بنابراین نمی‌خواهیم با آن ارتباط داشته باشیم. حرف آنها این است كه چون برخورد آمریكا از بالاست و نه از روبرو؛ چون آمریكا خواستار مذاكرات متعادل و عادلانه نیست؛ چون احترام متقابل و غرور ملی ما را ممكن است حفظ نكند و دست روی حساسیتها و غیرتهای ما بگذارد بنابراین ترجیح می‌دهیم كه با او مذاكره نكنیم. از نظر ایرانی‌ها اگر این موضوع روشن باشد كه آمریكا اصول مذاكره را رعایت می‌كند( واز قبل حسن نیت خود را نشان دهد) بعید است كه آنها كاری اساسی نكنند! بدون شك مسئولان ایرانی،‌ از هر حركتی كه به تثبیت هر چه بیشتر حكومت اسلامی منجر شود، استقبال می‌كنند. چیزی كه آنها به دنبالش هستند منافع ملی و اسلامی آنهاست و اگر در این‌باره چشم اندازهای امیدواركننده‌ای را ببینند می‌توانند «گزینه‌های كمی بعید تا زیاد بعید» را بررسی كنند. اگر آمریكا تحمل شناسایی ایران جدید و واقعیت ایران را داشته باشد، و نقش واقعی ایرانی را در منطقه بپذیرد؛ اگر ایران مطمئن شود كه آمریكا نقشه‌های خطرناكی در سرش ندارد و بلكه واقعیتهای ایران را در كوتاه مدت و درازمدت در نظر می‌گیرد؛ آنگاه ایران به «فكرهای جدید اما زنگ زده» خواهد پرداخت. در هیچ كجای اسلام نیامده كه رابطه با آمریكا حرام است اما موضع ضداستكباری اسلام برای همگان روشن است. و مادامی‌كه آمریكا برای ایران مظهر شیطان و استكبار است نباید امیدی به ارتباط با ایران داشته باشد. مادامی‌كه ایران،‌ بر حسب نشانه‌هایی كه وجود دارد، آمریكا را به چشم خصم خود و به چشم استكبار می‌بیند،‌استكباری كه اموالش را ضبط كرده، تبعیض آمیز برخورد می‌كند و زور می‌گوید، در چنین شرایطی طبیعی است كه نه بگوید اما این نه به معنای یك وحی الهی یا عهد ابدی نیست بلكه با تغییر شرایط، همه چیز ممكن است تغییر كند.

نه گفتن آمریكایی‌ها: (این نه و نه‌ای كه ایرانی‌ها می‌گویند را در فرصتی دیگر كاملا شرح می‌دهیم پس فعلا بگذریم)
آمریكایی‌ها گوش كنند:
شما می‌گویید كه درباره ایران نگرانید پس چرا خودتان پا به میدان نمی‌گذارید؟ آیا اروپا با وجود منافعی كه در ارتباط با ایران دارد می‌تواند واسطه قابل اعتمادی باشد؟ اگر گمان می‌كنید جای ایران در صدر فهرست كشورهای حامیان تروریست است چرا خودتان مستقیما درباره صحت یا عدم صحت این فرضیه گفت و شنود نمی‌كنید؟ اگر بنا بر فرض شما چنین گمانی درست است پس چرا سعی نمی‌كنید با گفتگوی راهبردی به حل آن اقدام كنید؟ گمان می‌كنید كه ایران در فكر نابودی اسرائیل است اگر خیلی اسرائیل را دوست دارید چرا نمی‌خواهید مطمئن شوید كه آیا این گمان واقعیت دارد یا نه تا حداقل اگر واقعیت داشت، آن وقت كاری بكنید؟ می‌گویید ما نگران نفوذ ایران در عراق هستیم ولی از ساده‌ترین و مؤثرترین گزینه رفع این نگرانی چشم پوشی كرده اید. شما به خوبی از نفوذ ایران بر حزب الله لبنان كه نامی هراس انگیز و وحشت آور را برای شما و اسرائیل دارد آگاهید پس چه دلیلی دارد كه از درد دل كردن و مشورت با ایران غفلت می‌كنید؟ آیا خاورمیانه بزرگی كه در ذهن شماست می‌تواند بدون واقعیتهای ایران مقتدر و خط گسترش یافته شیعه در افغانستان و عراق و لبنان، ‌واقعیت داشته باشد. آیا با وجود ایران ـــــ قدرتمند، تغییرات دموكراتیك و جدیدی كه درباره كشورهای عرب و مسلمان گفته اید، دست یافتنی‌تر و امكانپذیرتر نیست... و اما مهمترین ناراحتی شما كه قدرت هسته‌ای ایران است. چرا خودتان مستقیما گفته‌ها و ناگفته‌های ایران را نمی‌شنوید. اگر به نیت ایران شك دارید چرا از طریق گفتگو به فاش سازی این نیت مشكوك كمك نمی‌كنید.


منبع: برگرفته از کتاب 360 دکترین و تئوری فراگیر- نظریه های بنیادی ایلیا «میم»

برای دانلود نسخه پی دی اف اینجا کلیک کنید.


به صفحه ما در فیس بوک بپیوندید :

انتشار این مطلب در:

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

ورود به سایت


حاضرین در سایت

ما 14 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم


آخرین مقالات

نظریه-ابرزمان
در تمامی طول تاریخ اندیشه همواره تصور فیزیكدان ‌ها و...
تصویرسازی-ذهنی-و-درمان-بیماری-ها
تصویرسازی ذهنی ؛ در طول هر روز هزاران فکر به...
ایده-آل-گرایی،-غرق-شدن-در-آنچه-“باید”-به-جای-آنچه-“هست”
انگارگرایی ، ایده آل گرایی ، تصورگرایی ، مثل گرایی...

آخرین مطالب

نظریه-ابرزمان
در تمامی طول تاریخ اندیشه همواره تصور فیزیكدان ‌ها و...
تصویرسازی-ذهنی-و-درمان-بیماری-ها
تصویرسازی ذهنی ؛ در طول هر روز هزاران فکر به...
ایده-آل-گرایی،-غرق-شدن-در-آنچه-“باید”-به-جای-آنچه-“هست”
انگارگرایی ، ایده آل گرایی ، تصورگرایی ، مثل گرایی...

ما را دنبال کنید در:

Please install plugin JVCounter!