برای تفکر از کجا باید شروع کرد؟
سؤال كلید تفكر است و تفكر كلیدیست از كلیدهاى دانایى. پس سؤال كن تا بدانى و به خوبى بپرس تا به خوبى پاسخ بگیرى.(1)
توصیه های اولیه ایلیا «میم» برای تمرین در تفكر حرفه ای و تخصصی:
سؤالسازى پیرامون موضوعات مختلف
سؤالسازى در انواع تفكر
تجزیه و تركیب سؤالات و یافتن سؤالات برآیندى
دسته بندى و طبقه بندى سؤالات
یافتن سؤالات كلیدى كه مهمترین و راهگشاترین سؤالات اند
تبدیل موانع و مشكلات به سؤالات
سؤالات متناسب با شرایط زمانى و مكانى
تغییر شكل مسائل و بیان آن به شكلهاى دیگر
سؤالسازى نزولى و تصاعدى
(...) (2)
براى عبور از یك مساله باید از درهاى باز یا بازشدنى آن وارد شد والا عبور میسر نیست. (3)
گفته اند سؤال نیمى از دانستن است. لكن همه سؤالات از جنس كلمات نیستند و امكان بروز آنها تنها این نیست. (4)
براى به كنترل درآوردن بشناس و براى دانستن بپرس. (5)
انواع روشهاى تفكر روشهاى گوناگونى براى طرح سؤالاند پس با آموختن طرق سؤال كردن، انواع روش تفكر را آموخته اید. (6)
بعضى سؤالات را دور بینداز و بعضى را نزدیك بینداز و اندكى را نگهدار و به جایى نینداز. (7)
در برخورد با موضوعات سؤال برانگیز سؤال كنید. در این هنگام هر سؤالى را نپرسید بلكه مؤثرترین و راهبردى ترین سؤالات را مطرح كنید. تاریكى هایى را روشن كنید كه ضروریست و الا تاریكى كم نیست. ابهامات و موانعى را به سؤال تبدیل كنید كه پیش روى شماست و حركت هم آهنگ شما را متوقف ساخته. به سؤالاتى بپردازید كه براى عبور كردن كلیدى است زیرا سؤالات فراوانند چون ناشناخته ها نامحدوداند. (8)
نشانه متفكر زیاد پرسیدن نیست، خوب پرسیدن است و از اولین علائم خوبى، هماهنگی است. (9)
بیش از حد ظرفیت پاسخگویى، خود را با سؤالات زیادى درگیر نكنید. مبارزى كه با حریفانى بیش از توانش جدال مى كند، چارهاى جز شكست ندارد. (10)
تفكر یكى از روشهاى پاسخ دادن به سؤالات است. بعضى از سؤالات خود جواب اند و بعضى از جوابها تنها از طرق غیرمستقیم عرضه شدنى اند. (11)
سؤالات زیادى در ارتباط با شما و ارتباط شما با جهان وجود دارد كه پرداختن به همه آنها در زندگى بسیار بعید است پس مهمترین سؤالات را بیابید و براى یافتن پاسخ آنها تلاش كنید. (12)
هر سؤالى كه اول پرسیده شد الزاماً اول پاسخ نمىگیرد حتى بعضى از سؤالات بى آنكه طرح شوند پاسخ مى یابند. (13)
فرض كن در غارى هستى و مى خواهى از آن خارج شوى. چندین دالان تاریك وجود دارد كه یكى از آنها، به بیرون راه دارد. بعضى به پایین كوه و زیرِ زمین و بعضى به بالاى كوه و نواحى دیگر راه دارند. براى خروج از غار باید از آن یك دالان رفت. رفتن از دالانهاى دیگر رسیدن به نتیجه دیگرى غیر از قصد تو است. پس سؤالى بپرس كه به هدف بزند و نه چیزهاى دیگر. بیهوده پرسیدن بدتر از نپرسیدن است. (14)
اگر با یك سؤال به نتیجه نرسیدى شاید با چند سؤال به نتیجه برسى عكس این هم مى تواند درست باشد. همچنین اگر با یك شكل پرسیدن جواب نمى آید شاید با تغییر شكل آن پاسخ حاصل شود. (15)
حركت ات را از جایى شروع كن كه دیگران تمام كرده اند و در تفكر به آنچه كاملاً روشن است نپرداز. (16)
همانطور كه یك حركت بزرگ از هزار حركت كوچك و پراكنده بهتر است یك سؤال بزرگ نیز بر سؤالات جزئى و آشفته ارجح است. (17)
وقتى به جواب مى رسى كه سؤال به تو رسیده باشد نه رسانده باشند زیرا هر سؤالى از امكان وجودىِ یافتن جواب برخوردار است. (18)
سؤال را از همان جایى بیاور كه نمى دانى. چیزى را بپرس كه نمى دانى و لازم است بدانى و اگر ندانى از زندگى ات كاسته مى شود. (19)
منبع: برگرفته از کتاب 360 دکترین و تئوری فراگیر- نظریه های بنیادی ایلیا «میم»
برای دانلود نسخه پی دی اف اینجا کلیک کنید.
ما 23 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم