چگونه می توانم انتخاب درستی داشته باشم؟
در تصمیم گیری از چه کسانی می توانم مشورت بگیرم؟
در نظام تفكر متعالی و نظامهای دیگر، روشهای بسیاری برای اندیشیدن و منجمله تصمیم گیری وجود دارد كه بعضاً پیچیده یا ساده هستند . در نظام تفكر متعالی، روشهای تفكر، تشخیص و تصمیمگیری در یكی از دو روند ظاهر یا باطن گرا جای می گیرند. بنابراین در این نظام، دو جریان تفكری وجود دارد. جریان تفكر ظاهرگرا كه براساس واقعیتهای محسوس و قابل تشخیص حركت میكند و تفكر باطنگرا كه اتكاء اصلی آن به اسرار و ناشناخته هاست.
در نظام تفكر متعالی توصیه میشود كه برای حل مسائل ظاهری از تفكر ظاهرگرا و برای حل مسائل باطنی از جریان باطنگرا استفاده كنیم اما در صورتی كه بخواهیم الزاماً به كاملترین شیوه ممكن عمل نماییم لازم است این دو جریان را توأماً بكار ببریم كه اصطلاحاً Z یا امگا [به معنی آخرین و تمام كننده] خوانده میشود...
انتخاب و تصمیم گیری یكی از سادهترین و در عین حال پیچیده ترین كارهاست. سادگی آن زمانی است كه فقط بخواهیم تصمیم بگیریم و اثرات و پیامدهای آن از نظر ما مهم نباشد. همچنین تصمیمی كه متضمن رسیدن به نتیجه مطلوب و حصول موفقیت نباشد. در چنین شرایطی میتوانیم در هر لحظه یك تصمیم و در یك روز هزاران تصمیم بگیریم. اما وقتی كه ضرورت انتخاب درست، تصمیم هم آهنگ، تحقق شرایط مطلوب و نتیجه موفق به میان میآید به تناسب این ضرورت، ممكن است روند تصمیمگیری پیچیده تر و دقیق تر شود...
علی رغم خطرات زیادی كه تصمیمگیری و انتخاب ممكن است به دنبال داشته باشد، برای زندگی در این جهان ما ناگزیر از آن هستیم و حالا كه تصمیم گرفتن اجتناب ناپذیر میباشد، ضروری است كه با بهترین روش ممكن به آن بپردازیم. یكی از عملی ترین و كاربردی ترین متدهای تصمیم گیری سیستماتیك روش ده انگشتی میباشد كه مطابق بیان دوم ایلیا (..) به آن «هفت دهم» گفته میشود.
آنچه در اینجا به عنوان روش ده انگشتی (فرم هفت دهم) می آید درواقع خلاصه ای از فرم و روش مذكور است. در مشروح این روش، شاخه ها و نكات فرعی زیادی وجود دارد كه در این خلاصه نیامده است.
1 . تعریف هدف: هدف چیست و دارای چه مشخصاتی است؟
(یا) قصدهای من از این تصمیم گیری چیست؟
(یا) وضعیت مطلوب مورد نظر کدام است؟
2. شناخت مساله : مساله (موضوع تصمیم گیری) چیست؟
و چه ابعادی دارد؟
در اینجا به ترسیم واضح صورت مساله می پردازیم و ابهاماتی را که پیرامون آن وجود دارد، روشن می کنید. «خوب پرسیدن نیمی از دانستن است» بنابراین مساله را به خوبی و به وضوح مطرح کنید تا رسیدن به جواب آسانتر شود. مساله را به شکل های مختلفی می توانید مطرح کنید. گاهی همین کار، به وضوح بیشتر منجر می گردد. در مواقعی هم لازم است مساله را خرد یا آن را با یک مساله بزرگ تر تلفیق کنید...
زمانی اقدام به تصمیم گیری و حل مساله کنید که شرایط آن را تا حدی که کفایت می کند برقرار باشد . مثلاً اطلاعات ضروری پیرامون موضوع را در اختیار داشته باشید.
3. حدس زنی راه حل ها (گزینه یابی): (برای حل مساله) چه کارهایی می توانم بکنم؟
(یا ) راه حل های ممکن و احتمالی کدام است؟
غالباً افراد در برخورد با راه حل ها به اولین چیزی که به ذهنشان می آید عمل می کنند. در بسیاری از مواقع اولین چیزی که به ذهن می آید سطحی، شرطی شده، القایی (از جامعه) و خالی از دوراندیشی است بنابراین در این مرحله به جای انتخاب فوری یک راه حل، حداکثر امکانات دیگر را جستجو و معلوم کنید. هر ایده ای را که ممکن است (هر چند با احتمال ضعیف) راه حل مساله شما باشد یا به حل آن کمک کند، مشخص نمایید. حتی اگر راه حل هایی مسخره و خنده دار اما نسبتاً عملی به ذهنتان می رسد، در فهرست قرار دهید. در این مرحله، از خلاقیت خود حداکثر بهره برداری را داشته باشید. بدون آنکه گزینه های احتمالی را مورد بررسی دقیق قرار دهید، هر ایده ای را که ممکن است جوابی در آن باشد، لیست کنید.
4. انتخاب بهترین راه: بهترین راه حل کدام است؟
حالا به ارزیابی کلی ایده ها بپردازید. درباره هر ایده، جنبه های مثبت و منفی آن را ببینید. می توانید این کار را با سوال چرا بله (و) چرا نه انجام دهید.
گزینه ها را با توجه به هدف و وضعیت مطلوب مورد نظر خود محک بزنید. ببینید با شرایط شما و آنچه می خواهید، تا چه حدی همخوانی و تناسب دارند و این بررسی کلی و اولیه را نسبتاً سریع انجام دهید و متناسب ترین و بهترین راه حل را انتخاب کنید.
5. بررسی بهترین راه حل: آیا این بهترین راه حل است؟
(یا) چرا این کار را انجام دهم و چرا نه؟
(یا) چرا بله و چرا نه؟
در این ارزیابی اختصاصی که مشروح تر و دقیق تر از بررسی کلی گزینه ها می باشد، پیامدهای مثبت و منفی راه حل انتخابی را معلوم کنید. اگر توانستید تدابیر لازم را برای جبران پیامدهای منفی احتمالی، اتخاذ کنید یا آن که این پیامدهای منفی را تا حدی که ارزشش را داشته باشد، پذیرفتید، به مرحله بعدی وارد می شوید، در غیر این صورت دوباره به سایر گزینه های ممکن (مربوط به مرحله قبل) می اندیشید با این قصد که یا از تلفیق آنها با راه حل انتخابی بهره ببرید یا راه حل دیگری را انتخاب کنید.
6. بازنگری هوشمندانه: آیا روند طی شده هوشمندانه و واقع بینانه است؟
(یا) آیا کار (انتخاب و بررسی ها.. ) به درستی انجام شد؟
(یا) بر سیر مراحل کار چه نقص هایی وارد است؟
در صورت عدم اطمینان کافی از وجود عنصر هوشیاری (که واقع بینی نیز یکی از ویژگی های آن است) در روند مراحل طی شده، لازم است حداقل یکبار به بازبینی و کنترل سیر کاری انجام شده، بپردازید و آن را با هوشمندی و واقع بینی از نظر بگذرانید. باید مطمئن شوید که عبور مراحل مذکور درست بوده و طی آن اشتباهی صورت نگرفته است.
7. مشورت نهایی: از دیدگاه تو، تصمیم من چطور است؟
مشورت اندیشی یکی از شاخه های تفکر متعالی است که به شاخه های فرعی متعددی تقسیم می شود. این مشورت می تواند درونی یا بیرونی باشد. همچنین طرف مشورت می تواند یک فرد یا افرادی معلوم و یا چیزهای دیگری باشد. در تفکر متعالی، قلب و روح، جسم و جهان، سرنوشت و آینده، تاریخ و گذشته، نابودی و مرگ، ارواح و نورها، زمین و آسمان، علائم و نشانه ها و حتی حیوانات و طبیعت می توانند در «شرایط متناسب با موضوع» مورد مشورت قرار گیرند. برای این کار روش هایی وجود دارد که شرح آن خارج از این مبحث است. اما عملی ترین و آسان ترین شکل مشورت، مشورت با مشاوران صلاحیت دار است. چنین افرادی می بایست دارای علائم معلومی باشند که از جمله ضروری ترین آنها می توان به دانایی و تجربه بیش تر (در موضوع) ، عدم غرض ورزی و داشتن حسن نیت و قابل اعتماد بودن اشاره کرد.
بعد از مشورت و تثبیت بهترین راه حل، می بایست به طراحی برنامه و انتخاب بهترین روش اجرا دست بزنید. در درس های بعدی به موضوع مشورت و برنامه ریزی نیز می پردازیم.
منبع: برگرفته از کتاب 360 دکترین و تئوری فراگیر- نظریه های بنیادی ایلیا «میم»
برای دانلود نسخه پی دی اف اینجا کلیک کنید.
ما 30 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم