اگر یادتان باشد در شماره هفتم نشریه علم موفقیت (زمستان 1383) مطلبی نوشتم تحت عنوان «لِوِلِ یک» و در آنجا به این موضوع اشاره کردم که نشانهها حكایت از آن دارند كه ضربههای مهم و توطئه هوشمندانهای بر علیه جهان اسلام و به خصوص تشیع در جریان است. در آنجا قرار بر این شد که در فرصت مناسب، این توطئه را بیشتر توضیح دهم (البته نه به این معنا كه خودم از آن باخبرم) در مقاله بعدی یعنی «لِوِل یك و نیم» به موضوع مسجد الاقصی پرداختیم و حالا در این مقاله کوتاه دوباره به آن موضوع بر میگردم و تا جایی که امکاناش باشد، مطلب را باز میکنم در آن زمان بر حسب تفکر نشانه شناسی، این نتیجه حاصل شد که توطئهایی با مشخصات تقریباً معلوم بر علیه کشورهای اسلامی و رأساً شیعیان در جریان است. حالا بپردازیم به ابعاد موضوع. اگر مجموعه نشانههای ریز و درشتی را که درباره خاورمیانه بروز کرده است در یک مجموعه قرار دهیم و با تفکر نشانه شناسی موضوع را به دقت تحلیل کنیم خیلی زود و بدون زحمت به این نتیجه میرسیم که سوریه نفسهای آخر را میکشد مگر اینکه اتفاقی خارج از قوانین موجود بیفتد یا قانون جدیدی به قوانین ریاضی اضافه شود. آمریکاییها علی رغم دل نگرانی انگلیس که امیدهایی عموماً شخصی به بشار اسد دارند، برای پیشبرد حرکت خود چارهای ندارند مگر اینکه در این مقطع، کارِ سوریه را تمام کنند. البته اگر این اتفاق با کمترین هزینه و برخورد ممکن رخ دهد، از نظر آنها این، یک بُرد با ارزش است اما حتی اگر لازم باشد، آمریکا از شیوه خشن و نظامی هم استقبال خواهد کرد. ساقط کردن سوریه، با یک کودتای برق آسا از داخل یا یک تهاجم پر حجم، کار آسانی خواهد بود مگر اینکه مؤلفه مقاومتهای مردمی فعال شود و هزینهها را بالا ببرد. در شرایط موجود، این مؤلفه (مقاومتهای مردمی) وجود ندارد یعنی آنقدر کم رنگ است که بیرنگ به حساب میآید. بنابراین با وجود چشم اندازهای این زمان، سوریه برای آمریکا مثل یک نارگیل میماند که پوسته سختی دارد اما اگر محکم به زمین کوبیده شود به راحتی درهم میشکند. در چنین شرایطی بهانههای روی پرده، هر چیزی میتواند باشد؛ پناه دادن به مبارزان عراقی یا صدور مبارزان ضد آمریکایی به عراق؛ دست داشتن مسئولان سوری در ترور رفیق حریری و امثالهم، (فرض کنید اگر آمریکا میخواست به بهانه ترور احمد شاه مسعود که توسط طالبان انجام شد، به افغانستان حمله کند به نظر من اگر چند ساعت بعد از این ترور، عملیات یازده سپتامبر اتفاق نمیافتاد چند ماه بعد، آمریکا با این بهانه یا موارد مشابه به افغانستان که حلقه اول زنجیر حملات خاورمیانهای بود، حمله میکرد. پشت پرده موضوع حمله احتمالی به سوریه چیز دیگری است. به نظرم آمریکا چهار دانگ حواساش درخاورمیانه به طور نامحسوس روی ایران است و دو دانگ آن روی عراق، فلسطین، اسرائیل، سوریه و لبنان و کمی هم متوجه عربستان و پاکستان و افغانستان است اما بزرگترین هدف آمریکا در خاورمیانه، ایران است …
به نظرم یکی از دلایل تصمیم پنهانی آمریکا مبنی بر «سوریه دیگر نباشد،اگر هم هست، سوریه جدید باشد.» ایران است. آنها قبل از متمرکز شدن بر ایران و پرداختن به ایران باید یکی از جبهههای ضربه پذیری خودشان در عراق را ببندند و آن حذف سوریه است. از طرفی با این کار خود تا حدی حزب الله لبنان را از کار بیندازد. از دید آنها حزب الله دو رگ حیاتی دارد که یکی به سوریه و دیگری به ایران متصل است. بنابراین دلیل دوم پایان سوریه، پایان حزب الله است. اگر آمریکا به ایران حمله کند یا فشارهای جنون آمیز بیاورد، حزب الله قابلیتهای زیادی دارد.و ازطرفی رگی که مربوط به ایران است به این راحتی قابل قطع کردن نیست. اما رگی که مربوط به سوریه است، قطع آن کار سختی نیست. اگر زمانی حزب الله لبنان دچار فشاری خرد کننده شود میتواند روی موقعیت فیزیکی سوریه حساب کند. اما ایران را نه. اگرحزب الله تحت چنین فشار مفروضی، سلاح خود را بر زمین نگذارد مورد حمله گسترده اسرائیل و خیانت و بیمهری گروههای داخلی لبنان و دولت لبنان قرار میگیرد در آن صورت کار حزب الله لبنان تمام میشود (اما شاید همزمان، گروههای دیگرحزب الله در نقاط دیگر جهان و به ویژه عراق سر از زمین بر میآورند و متولد میشوند) به طور خلاصه باید بگویم که سوریه در پایان حیات خود قرار دارد و مدت زیادی نخواهد گذشت تا ببینیم سوریه به معنای دیروز عملاً وجود ندارد. روزی که آمریکا به افغانستان حمله کرد، با کمی دقت در نشانهها و نیز تجزیه و تحلیل زبانشناسانه سخنرانیهای بوش، میتوانستیم مطمئن باشیم که ورود آمریکا به کابل به معنای ورود آنها به بغداد و دمشق و بیروت و جاهای دیگر است. البته سوریه برای خروج از این مرگ چند راه دارد. یکی از آنها، تسلیم شدن تمام عیار به آمریکا و سند زدن مالکیت معنوی خود به نام آمریکاست که این میشود زندگی با خفت و دیگری جلب حمایت بزرگان عرب و یکی دو تا از مهرههای کلیدی در اتحادیه اروپا یا در درون آمریکاست، راه حل سوم متکی به شانس و وقایع پیشبینی نشده است. مثلاً یک اتفاق غیر منتظرهای بیفتد و آمریکا موقتاً سوریه را از اولویت خارج کند؛ مساله ایران به خوبی و خوشی و البته به سرعت حل شود یا حزب الله لبنان از هویت مبارز خود عمیقاً و کاملاً صرف نظر کند. به نظر من آمریکا در خاورمیانه، خواسته و ناخواسته در جهت تأمین امنیت و استقرار منطقهای اسرائیل پیش رفته و خواهد رفت. عراق بیش از آنکه برای آمریکا تهدید باشد، تهدیدی درجه اول برای اسرائیل محسوب میشد و تنها کشور عربی بود که (طی چند دهه اخیر) مستقیما به اسرائیل حمله کرد (ماجرای حملات موشکی عراق به اسرائیل و جنگ اول خلیج فارس) این یکی از دلایل در اولویت قرار گرفتن عراق در فهرست کشورهای مورد هدف آمریکا بود. دیگر تهدیدهایی که ممکن است بهصورت جدی اسرائیل را آزار دهد (صرفاً از زاویه مرز مشترک و موقعیت ژئوپلیتیکی) سوریه، حزب الله لبنان و حماس است. به همین دلیل به غیر از سقوط یا تبدیل سوریه اتفاقات دیگری در منطقه خاورمیانه قابل پیش بینی نزدیک است.
خلع سلاح حزب الله لبنان و حماس، و خارج کردن همیشگی آنها از حالت تهدید آمیز. این خنثی سازی میتواند از طریق روشهای نرم و غیر مستقیم یا با حملاتی ناگهانی صورت گیرد. البته چیزی که از نظر آمریکاییها و اسرائیلیها در اولویت قرار دارد قطع رگهای حیاتی و منابع تغذیه و نقاط اتکاء این گروه هاست. به همین دلیل اهمیت حذف یا خلع سوریه دوچندان میشود. از طرفی ممکن است با خلع سوریه، گروههای مبارز ضد اسرائیلی بتوانند پایگاههای جدیدی را برای خود دست و پا کنند. مثلاً درون خودِ لبنان یا در خارج از لبنان جایی مثل تونس یا عراق.عراق، واقعاً یکی از این پایگاههای مفروض است. اگر عراق در کنترل شیعیان باشد یکی از پیامدهای آن (از نظر آمریکاییها و اسرائیلیها) ظهور یک محل اتکاء و تغذیه جدید برای حزب الله و لبنان و گروههای مشابه دیگر است. حتی احتمال تولد گروههای ضد اسرائیلی شیعه هم به قوت وجود دارد.
گروههایی با الگو قرار دادن حزب الله لبنان یا شکل پالایش یافته و تطهیر شده ابو مصعب الزرقاوی. بنابراین به نظر من، آمریکا و اسرائیل نمیتوانند تسلط شیعیان بر عراق را (به این دلیل و دلایل دیگر از جمله رابطه آنها با ایران) تحمل کنند پس باید چیزهایی در عراق عوض شود. ممکن نیست آمریکا عراق را به شیعیان بسپارد و از آن کشور خارج شود پس باید منتظر توطئهای جدید و (متأسفانه) مؤثر بود... به دلایلی که بر شمردم به موازات موضوع تبدیل یا تصرف سوریه چند طرح دیگر، توسط آمریکاییها انجام خواهد شد؛ نزدیک کردن اعراب و بهویژه لبنان به اسرائیل و برقراری تعامل مثبت و راهبردی میان این دو، تلاش برای تحت فشار قرار دادن حزب الله لبنان از طریق نیروهای داخلی لبنان، دولت لبنان و حتی خود سوریه. و اگرآنها امكانش را داشته باشند، شاید در حین پرداختن هم زمان به حل مساله سوریه، حزب الله و حماس، به پایگاههای مفروض بعدی یعنی مواردی مانند عراق و تونس هم پرداخته شود. بهطور خلاصه میتوان بعضی از وقایع مهمتر خاورمیانه را که بر حسب تفکر تحلیلی و نشانه شناسی در زمان نسبتاً نزدیک قابل پیش بینیاند این طور ذکر کرد:
یک. سقوط یا بردگی سوریه (یا مرگ یا زندگی با ذلت)
دو. خلع سلاح یا تهاجم ریشهای به حزب الله لبنان و حماس (تهاجم مستقیم یا غیر مستقیم با اهرمهای چندگانه)
سه. ایجاد آشفتگیهای پیچیده و تغییر توزیع و موازنه قدرت در عراق (این موازنه بر ضد شیعیان عراق خواهد بود و جهت گیری آن در راستای تضعیف آن هاست ).
چهار. تولد گروههای جدید افراطی در عراق و فعال شدن آنها در معادلات مربوطه.
پنج. نزدیک شدن کشورهای عربی و بهویژه لبنان به اسرائیل. و نیز دگرگونیهای فاحش در درون دولت لبنان. یکی از این دگرگونیها حذف نیروهای دولتی متمایل به سوریه خواهد بود.
ششم. و اما ایران: … "
منبع: برگرفته از کتاب 360 دکترین و تئوری فراگیر- نظریه های بنیادی ایلیا «میم»
برای دانلود نسخه پی دی اف اینجا کلیک کنید.
ما 21 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم