بنا بر گفته های دون خوان، دنیای عینی وجود ندارد، بلكه تنها كیهانی از میدان انرژی است كه بینندگان ، آن را فیوضات عقاب مینامند. بشر از فیوضـات عقاب ساخته شده و فی نفسه حباب فروزان انرژی است. هر یك از مـا در پیلهای محصور شده كه بخش كوچكی از این فیوضات را در مـیان گرفته است. آگاهی در اثر فشار مداوم فیوضات بیرون پیله كه به آن فیوضات آزاد میگویند بر فیوضات درون پیله بهوجود میآیـد. آگاهی، مشاهده و ادراك را بهوجود میآورد. اینحادثه وقتی روی میدهد كه فیوضات درون پیله با فیوضات آزاد مطابق آن همسو شوند. حقیقت بعدی ایناست كه این ادراك تحقق مییابد، زیرا در هریك از ما عاملی وجود دارد كه پیوندگاه نامیده میشود و فیوضات درونی و بیرونی را برای همسویی برمیگزیند. همسویی ویژهای كـه ما آن را بهعنوان دنیا مشاهده و درك میكنیم، ناشی از نقطه خاصی است كه پیوندگاه در آن نقطه و در پیلهما قرار گرفته است. بدین معنی که دنیایی كه ما مشاهده می کنیم، نتیجه قرار گرفتن پیوندگاهماندر محلی خاص از پیله است و با تغییر پیوندگاه، مشاهده و آگاهی ما تغییر می کند.
ماهیت جهان به نخهای تابنده ای شباهت دارد که به سوی بینهایت و در هر جهت تصور پذیری امتداد یافته است. تارهای فروزانی که آگاه از خویشتن اند به طوریکه درک آن برای ذهن آدمی محال است. ببینندگان، آدمی را همچون شکلی درخشان تعریف کردند که به تخم مرغ عظیمی شباهت دارد و آنرا تخم مرغ فروزان نامیدند و اما پیوندگاه، نقطه ای گرد با درخشش شدید به اندازه یک توپ تنیس است که همواره در داخل گوی فروزان جای دارد. سطحش بسیار تابنده است و به فاصله 60 سانتی متر (یا درازای یک دست) عقبتر از سینه شخص در سمت راست کتف چپ قرار دارد.
پیوندگاه نقطه خاص روشن و درخشانی در گوی فروزان انرژی موجودات زنده است و در اطراف آن درخشنده هاله ای تابشی دیده می شود. تابش گوی مانندی که پیوندگاه را احاطه کرده است به فروزندگی تارهایی (تارهای انرژی کیهان) که مستقیما از میان تابش و پیوندگاه میگذرد شدت می بخشد. پیوندگاه انسان در محل معینی از پیله ظاهر میشود، زیرا عقاب اینچنین فرمان میدهد، ولیمحل دقیق آن را عادت تعیین میكند، یعنی تكرار عمل. ابتدا میآموزیم كه میتواند در آنجا جایگیرد و سپس خودمان به آن فرمان میدهیم كه در آنجا بماند. فرمان ما بدل به فرمان عقاب میشود و پیوندگاه در این مكان ثابت میگردد.
پیوندگاه انسان میتواند از نقطه ای که معمولا هست جدا شود. وقتی پیوندگاه در جای معمول (عادت شده) خودش است مشاهده و درک عادی است (یعنی همینطور که معمولا درک و مشاهده میکنیم). ولی وقتی پیوندگاه و فضای مدور تابنده گرداگرد آن در مکانی متفاوت از مکان دائمی است به نظر میرسد که رفتار غیر عادی انسانها (در آن حالت) معلول این امر باشد که آگاهی آنها متفاوت است. یعنی که آنها به شیوه ای نا آشنا درک و مشاهده میکنند. در نتیجه هر چه تغییر مکان پیوندگاه از جای مرسومش بیشتر باشد در نتیجه رفتار شخص و بدیهی است که نتیجه ادراک و آگاهی اش غیر عادی تر است.
عملکرد پیوندگاه طبق توضیح ساحران عهد کهن بدینصورت است که پیوندگاه در انسانها با متمرکز کردن پیرامون تابنده اش بر تارهای انرژی کیهان که مستقیما از درون آن میگذرد خود به خود و بدون واسطه و برنامه قبلی آن تارها را در داخل ادراک پیوسته و مداومی از دنیا جمع میکند.
به گفته بینندگان جدید به محض اینكه در دوره رشدمان، تابش آگاهی در نوار انسانی فیوضات متمركز شود و بعضی از آنها را برای تاكید بیشتر برگزیند، بهدوری باطل وارد میشود. هــرچه بیشتر پیوندگاه به فیوضات معینی تاكید كند، به همین نسبـت موقعیتش با ثباتتر میشود. یعنی میتوان گفت كه فرمانما، فرمان عقابمیشود. بدیهی است وقتی كه آگاهی ما در اولین دقـت توسعه یافت، فرمان چنان پر قدرت است كه شكستن این دور و وادار كردن پیوندگاه به جابجایی پیروزی واقعی است.
طبق گفته دون خوان، پیوندگاه همچنین باعث میشود كه اولین دقت به صورت دستهجمعی مشاهده كند. مثالی برای آن دسته ازفیوضات كه به طور دسته جمعی برگزیده میشوند، جسم انسان است، آن طور كه ما آن را مشاهده میكنیم به قسمت دیگری از تمامیتما، یعنی پیلهدرخشان هرگز تاكیدی نمیشود و بهدست فراموشیسپردهمیشود. زیرا تاثیر پیوندگاه نه تنها باعث می شود كهدستهایاز فیوضات را مشاهدهكنیم، بلكه وادارمان میكند كهفیوضات دیگری را فراموشكنیم. پیوندگاه تابشی میافكند كهدستههای فیوضات درونی را گردهم میآورد. سپس ایندستهها خود بهشكلدستهبا فیوضــات آزاد همسو میشوند. حتی وقتی كه سالكان با فیوضاتی سر وكار دارند كه هرگز استفاده نشدهاند، این دستهبندی انجاممیگیرد. وقتی كـه این گزینش انجام شد، ما آنها را مشاهده میكنیم، درست مثل وقتی كه دستههای اولین دقت را مشاهده میكنیم.
یكی از مهمترین اوقات بینندگان جدید وقتی بود كه كشف كردند ناشناخته چیزی نیست جز فیوضاتی كه توسط اولین دقت كنار گذاشته شدهاند. این مجموعهای عظیم است، اما مجموعه ایست كه این دستهبندی میتواند در آن رخدهد. برعکس ناشناختنی، ابدیتاست، ابدیتیكهدر آن پیوندگاهمان هیچ راهی برای دستهبندی ندارد.
پیوندگاه مثل مغناطیس درخشانی است كه هـرگاه در محدوده فیوضات نوار انسانی حركت كند، فیوضات را برمیگزیند و با یكدیگر دسته بندی میكند. اینكشف از افتخارات بینندگان جدید بود. زیرا بهناشناختنی پرتو جدیدی افكند. بینندگان جدید متوجه شدند كه بعضی از تصورات وسوسهانگیز بینندگان و دقیقـا باورنكردنی ترین آنها با جابجایی پیوندگاه در بخشیاز نــوار انسانی مطابقتدارد كه كاملا نقطه مقابل محل عادی است.
راز بیرون از ماست. در درونمان فقط فیوضاتی هستند كهسعی میكنند پیله را بشكنند. بههر حال چه انسان عادی باشیم و چـه سالك، این واقعیت ما را گمراه میكند. تنها بینندگانجدید در این كار موفق میشوند. آنها برای"دیدن" مبارزه میكنند و با جابجایی پیوندگاهشان به اینشناخت نایل میشوند كـه راز در مشاهده و ادراك است. نه در آنچه كه مشاهده میكنیم، بلكــه درآنچه كه ما را وادار به مشاهده میكند. بینندگان جدید معتقدند كهحواس ما قادر است همه چیز را تشخیص دهد. آنها بهاین مساله اعتقاد دارند. زیرا"میبینند" كه وضعیت پیوندگاه تعیین میكند كه حواس ما چهچیزی را مشاهده و درككند. اگر پیوندگاه فیوضات درونپیله را در وضعیتی غیر از وضعیت عادی آن همسو كند، حواس بشری به طرق تصویر ناپذیریدرك و مشاهده خواهد كرد.
بینندگان جدید میگویند كه بچهها صدها معلم دارند كه بــــه آنها میآموزند تا پیوندگاهشان را دقیقا دركجا قرار دهند. بینندگان جدید "میبینند" كه ابتدا بچهها پیوندگاه ثابتی ندارند. فیوضات درونی آنها در حالت آشفتگی شدیدی قـرار دارد و پیوندگاهشان در تمام نقاط نوار انسانی جابجا میشـود و به آنها توانایی عظیم تمركز بهفیوضاتی را میدهد كه بعدها كاملا نادیده گرفته میشود. بتدریج كهكودكان بزرگتر میشوند، افراد مسنتر در اطراف آنها با استفاده از قدرت قابل توجهی كه بر این كودكان دارند، پیوندگاهشان را مجبور میكنند كهبـا گفتگوی درونی هر چه پیچیدهتری ثابتتر شود. گفتگوی درونــــی جریانی است كه وضعیت پیوندگاه را محكمتر میكند، زیرا این وضعیتی قراردادی است و نیازمند تقویتیپایدار. واقعیتاین است كهتعداد زیادی ازكودكان"میبینند". به اغلب كودكانی كــه"میبینند" به عنوان كودكان غیر عادی مینگرند و هر كوششی را برای اصلاح آنها بهكار میبرند تا وضعیت پیوندگاهشان ثابت گردد.
بینندگان جدید میگویند كه چون مكان دقیق پیوندگاه، مكانی قراردادی است كه پیشینیان ما برایمان برگزیدهاند، با كوششی نسبتا ناچیزی به حركت در میآید. به محض اینكه به حركت درآمـد، همسویی جدید فیوضات را ایجاب میكند و همراه با آن ادراك نوینیرا.
در حقیقت وقتی پیوندگاه به جای دیگری تغییر مکان میدهد تجمع نوینی متشکل از میلیونها تار فروزان انرژی در آن نقطه برقرار میشود و به هر حال به دلیل وضعیت و جای متفاوت پیوندگاه- دنیای منتج از آن نمی تواند دنیای وقایع روزمره باشد. بهمحض آنكه پیوندگاه از محدوده معینی فراتر رفـت میتواند دنیاهایی كاملا متفاوت از دنیایی كه میشناسیـم بسازد.
دون خوان می گوید که راز انسجام شکل انرژی در حالت جدید پس از تغییر وضعیت و حالت پیوندگاه، در استقرار یعنی "تثبیت پیوندگاه" است. پس از یافتن انسجام در شکل انرژی باید مجددا همشکلی و انسجام را منظم کنیم یعنی اینکه پیوندگاه را در مکان جدید خودش نگاه داریم و نگذاریم تا به طرف جایگاه اصلی و عادت شده خودش بلغزد و بدین طریق به "دقت دوم" گام نهیم. ساحران قدیم- نتیجه استقرار پیوندگاه در جایگاه جدیدش را "دقت دوم" نامیدند و با "دقت دوم" همچون حیطه فعالیتهای جامعه رفتار کردند- درست همانطور که دقت در دنیای روزمره (اولین دقت) هست.
ساحران قدیم واقعا دو حیطه کامل برای جد و جهد خود داشتند: 1- حیطه ای کوچک که دقت اول یا آگاهی دنیای روزمره یا استقرار پیوندگاه در جایگاه عادی خویش نام دارد. 2- و حیطه ای بس بزرگتر: دقت دوم یا آگاهی دنیاهای دیگر و یا استقرار پیوندگاه در تعداد بیشماری از جایگاههای جدید.
برای آنكه ما شاهدانی بیغرض شویم، ابتدا باید بفهمیم كـــه ثبات و حركت پیوندگاه تعیین میكند كه ما كه هستیم و جهانی كه میبینیم چگونه است، هر جهانی كه میخواهد باشد. بینندگان جدید میگویند كه وقتی به ما میآموزند تا با خود صحبتكنیم، میآموزند كه چگونه خود را كند كنیم تا پیـوندگـاه در یك نقطه ثابت بماند.
جهان در تمامیت خود از چهل و هشت نوار ساخته شده است. دنیایی كه پیوندگاه ما برای مشاهده عادی ما را می سازد، از دو نوار ساخته شده است. یكی نوار ارگانیك است و دیگری نواری كـه فقط ساختار دارد و آگاهی ندارد. چهل و شش نوار عظیم دیگر، بخشی از جهانی كه به طور عادی مشاهده میكنیم نیستند. پیوندگاه ما میتواند دنیاهای كامل دیگری را بسازد. بیننـدگان كهن هفت دنیا را شمردهاند، هر دنیا برای یك نوار آگاهی. میخواهم اضافه كنمكه علاوه بر دنیای روزمره دو دنیای دیگر نیز براحتی ساخته میشود. در مورد پنج دنیای دیگر مساله متفاوت است. نحوه استفاده از نوار دیگر مساله انرژی است. اگر بیننده به اندازه كافی انرژی داشته باشد، نیروی همسویی به نوار دیگری میآویزد. انرژی عادی ما به پیوندگاهمان اجازه مـیدهد كه از نیروی همسویی یكنوار عظیم فیوضات استفاده كند و ما جهانی را مشاهدهمیكنیم كه با آن آشنا هستیم. اما اگر انرژی بیشتری داشته باشیم میتوانیم از نیروی همسویی نوارهـای عظیم دیگری استفاده كنیم و در نتیجه دنیاهای دیگری را مشاهده میكنیم.
oگروه موضوعی ← علوم باطنی- تغییر سطح درک و آگاهی و جهانهای قابل درک از طریق حرکت پیوندگاه
oنظریه پرداز ← دون خوان به نقل از ببیندگان جدید و قدیم
oتاریخ ارایه ←
بنا بر گفته های دون خوان، دنیای عینی وجود ندارد، بلكه تنها كیهانی از میدان انرژی است كه بینندگان ، آن را فیوضات عقاب مینامند. بشر از فیوضـات عقاب ساخته شده و فی نفسه حباب فروزان انرژی است. هر یك از مـا در پیلهای محصور شده كه بخش كوچكی از این فیوضات را در مـیان گرفته است. آگاهی در اثر فشار مداوم فیوضات بیرون پیله كه به آن فیوضات آزاد میگویند بر فیوضات درون پیله بهوجود میآیـد. آگاهی، مشاهده و ادراك را بهوجود میآورد. اینحادثه وقتی روی میدهد كه فیوضات درون پیله با فیوضات آزاد مطابق آن همسو شوند. حقیقت بعدی ایناست كه این ادراك تحقق مییابد، زیرا در هریك از ما عاملی وجود دارد كه پیوندگاه نامیده میشود و فیوضات درونی و بیرونی را برای همسویی برمیگزیند. همسویی ویژهای كـه ما آن را بهعنوان دنیا مشاهده و درك میكنیم، ناشی از نقطه خاصی است كه پیوندگاه در آن نقطه و در پیلهما قرار گرفته است. بدین معنی که دنیایی كه ما مشاهده می کنیم، نتیجه قرار گرفتن پیوندگاهماندر محلی خاص از پیله است و با تغییر پیوندگاه، مشاهده و آگاهی ما تغییر می کند.
ماهیت جهان به نخهای تابنده ای شباهت دارد که به سوی بینهایت و در هر جهت تصور پذیری امتداد یافته است. تارهای فروزانی که آگاه از خویشتن اند به طوریکه درک آن برای ذهن آدمی محال است. ببینندگان، آدمی را همچون شکلی درخشان تعریف کردند که به تخم مرغ عظیمی شباهت دارد و آنرا تخم مرغ فروزان نامیدند و اما پیوندگاه، نقطه ای گرد با درخشش شدید به اندازه یک توپ تنیس است که همواره در داخل گوی فروزان جای دارد. سطحش بسیار تابنده است و به فاصله 60 سانتی متر (یا درازای یک دست) عقبتر از سینه شخص در سمت راست کتف چپ قرار دارد.
پیوندگاه نقطه خاص روشن و درخشانی در گوی فروزان انرژی موجودات زنده است و در اطراف آن درخشنده هاله ای تابشی دیده می شود. تابش گوی مانندی که پیوندگاه را احاطه کرده است به فروزندگی تارهایی (تارهای انرژی کیهان) که مستقیما از میان تابش و پیوندگاه میگذرد شدت می بخشد. پیوندگاه انسان در محل معینی از پیله ظاهر میشود، زیرا عقاب اینچنین فرمان میدهد، ولیمحل دقیق آن را عادت تعیین میكند، یعنی تكرار عمل. ابتدا میآموزیم كه میتواند در آنجا جایگیرد و سپس خودمان به آن فرمان میدهیم كه در آنجا بماند. فرمان ما بدل به فرمان عقاب میشود و پیوندگاه در این مكان ثابت میگردد.
پیوندگاه انسان میتواند از نقطه ای که معمولا هست جدا شود. وقتی پیوندگاه در جای معمول (عادت شده) خودش است مشاهده و درک عادی است (یعنی همینطور که معمولا درک و مشاهده میکنیم). ولی وقتی پیوندگاه و فضای مدور تابنده گرداگرد آن در مکانی متفاوت از مکان دائمی است به نظر میرسد که رفتار غیر عادی انسانها (در آن حالت) معلول این امر باشد که آگاهی آنها متفاوت است. یعنی که آنها به شیوه ای نا آشنا درک و مشاهده میکنند. در نتیجه هر چه تغییر مکان پیوندگاه از جای مرسومش بیشتر باشد در نتیجه رفتار شخص و بدیهی است که نتیجه ادراک و آگاهی اش غیر عادی تر است.
عملکرد پیوندگاه طبق توضیح ساحران عهد کهن بدینصورت است که پیوندگاه در انسانها با متمرکز کردن پیرامون تابنده اش بر تارهای انرژی کیهان که مستقیما از درون آن میگذرد خود به خود و بدون واسطه و برنامه قبلی آن تارها را در داخل ادراک پیوسته و مداومی از دنیا جمع میکند.
به گفته بینندگان جدید به محض اینكه در دوره رشدمان، تابش آگاهی در نوار انسانی فیوضات متمركز شود و بعضی از آنها را برای تاكید بیشتر برگزیند، بهدوری باطل وارد میشود. هــرچه بیشتر پیوندگاه به فیوضات معینی تاكید كند، به همین نسبـت موقعیتش با ثباتتر میشود. یعنی میتوان گفت كه فرمانما، فرمان عقابمیشود. بدیهی است وقتی كه آگاهی ما در اولین دقـت توسعه یافت، فرمان چنان پر قدرت است كه شكستن این دور و وادار كردن پیوندگاه به جابجایی پیروزی واقعی است.
طبق گفته دون خوان، پیوندگاه همچنین باعث میشود كه اولین دقت به صورت دستهجمعی مشاهده كند. مثالی برای آن دسته ازفیوضات كه به طور دسته جمعی برگزیده میشوند، جسم انسان است، آن طور كه ما آن را مشاهده میكنیم به قسمت دیگری از تمامیتما، یعنی پیلهدرخشان هرگز تاكیدی نمیشود و بهدست فراموشیسپردهمیشود. زیرا تاثیر پیوندگاه نه تنها باعث می شود كهدستهایاز فیوضات را مشاهدهكنیم، بلكه وادارمان میكند كهفیوضات دیگری را فراموشكنیم. پیوندگاه تابشی میافكند كهدستههای فیوضات درونی را گردهم میآورد. سپس ایندستهها خود بهشكلدستهبا فیوضــات آزاد همسو میشوند. حتی وقتی كه سالكان با فیوضاتی سر وكار دارند كه هرگز استفاده نشدهاند، این دستهبندی انجاممیگیرد. وقتی كـه این گزینش انجام شد، ما آنها را مشاهده میكنیم، درست مثل وقتی كه دستههای اولین دقت را مشاهده میكنیم.
یكی از مهمترین اوقات بینندگان جدید وقتی بود كه كشف كردند ناشناخته چیزی نیست جز فیوضاتی كه توسط اولین دقت كنار گذاشته شدهاند. این مجموعهای عظیم است، اما مجموعه ایست كه این دستهبندی میتواند در آن رخدهد. برعکس ناشناختنی، ابدیتاست، ابدیتیكهدر آن پیوندگاهمان هیچ راهی برای دستهبندی ندارد.
پیوندگاه مثل مغناطیس درخشانی است كه هـرگاه در محدوده فیوضات نوار انسانی حركت كند، فیوضات را برمیگزیند و با یكدیگر دسته بندی میكند. اینكشف از افتخارات بینندگان جدید بود. زیرا بهناشناختنی پرتو جدیدی افكند. بینندگان جدید متوجه شدند كه بعضی از تصورات وسوسهانگیز بینندگان و دقیقـا باورنكردنی ترین آنها با جابجایی پیوندگاه در بخشیاز نــوار انسانی مطابقتدارد كه كاملا نقطه مقابل محل عادی است.
راز بیرون از ماست. در درونمان فقط فیوضاتی هستند كهسعی میكنند پیله را بشكنند. بههر حال چه انسان عادی باشیم و چـه سالك، این واقعیت ما را گمراه میكند. تنها بینندگانجدید در این كار موفق میشوند. آنها برای"دیدن" مبارزه میكنند و با جابجایی پیوندگاهشان به اینشناخت نایل میشوند كـه راز در مشاهده و ادراك است. نه در آنچه كه مشاهده میكنیم، بلكــه درآنچه كه ما را وادار به مشاهده میكند. بینندگان جدید معتقدند كهحواس ما قادر است همه چیز را تشخیص دهد. آنها بهاین مساله اعتقاد دارند. زیرا"میبینند" كه وضعیت پیوندگاه تعیین میكند كه حواس ما چهچیزی را مشاهده و درككند. اگر پیوندگاه فیوضات درونپیله را در وضعیتی غیر از وضعیت عادی آن همسو كند، حواس بشری به طرق تصویر ناپذیریدرك و مشاهده خواهد كرد.
بینندگان جدید میگویند كه بچهها صدها معلم دارند كه بــــه آنها میآموزند تا پیوندگاهشان را دقیقا دركجا قرار دهند. بینندگان جدید "میبینند" كه ابتدا بچهها پیوندگاه ثابتی ندارند. فیوضات درونی آنها در حالت آشفتگی شدیدی قـرار دارد و پیوندگاهشان در تمام نقاط نوار انسانی جابجا میشـود و به آنها توانایی عظیم تمركز بهفیوضاتی را میدهد كه بعدها كاملا نادیده گرفته میشود. بتدریج كهكودكان بزرگتر میشوند، افراد مسنتر در اطراف آنها با استفاده از قدرت قابل توجهی كه بر این كودكان دارند، پیوندگاهشان را مجبور میكنند كهبـا گفتگوی درونی هر چه پیچیدهتری ثابتتر شود. گفتگوی درونــــی جریانی است كه وضعیت پیوندگاه را محكمتر میكند، زیرا این وضعیتی قراردادی است و نیازمند تقویتیپایدار. واقعیتاین است كهتعداد زیادی ازكودكان"میبینند". به اغلب كودكانی كــه"میبینند" به عنوان كودكان غیر عادی مینگرند و هر كوششی را برای اصلاح آنها بهكار میبرند تا وضعیت پیوندگاهشان ثابت گردد.
بینندگان جدید میگویند كه چون مكان دقیق پیوندگاه، مكانی قراردادی است كه پیشینیان ما برایمان برگزیدهاند، با كوششی نسبتا ناچیزی به حركت در میآید. به محض اینكه به حركت درآمـد، همسویی جدید فیوضات را ایجاب میكند و همراه با آن ادراك نوینیرا.
در حقیقت وقتی پیوندگاه به جای دیگری تغییر مکان میدهد تجمع نوینی متشکل از میلیونها تار فروزان انرژی در آن نقطه برقرار میشود و به هر حال به دلیل وضعیت و جای متفاوت پیوندگاه- دنیای منتج از آن نمی تواند دنیای وقایع روزمره باشد. بهمحض آنكه پیوندگاه از محدوده معینی فراتر رفـت میتواند دنیاهایی كاملا متفاوت از دنیایی كه میشناسیـم بسازد.
دون خوان می گوید که راز انسجام شکل انرژی در حالت جدید پس از تغییر وضعیت و حالت پیوندگاه، در استقرار یعنی "تثبیت پیوندگاه" است. پس از یافتن انسجام در شکل انرژی باید مجددا همشکلی و انسجام را منظم کنیم یعنی اینکه پیوندگاه را در مکان جدید خودش نگاه داریم و نگذاریم تا به طرف جایگاه اصلی و عادت شده خودش بلغزد و بدین طریق به "دقت دوم" گام نهیم. ساحران قدیم- نتیجه استقرار پیوندگاه در جایگاه جدیدش را "دقت دوم" نامیدند و با "دقت دوم" همچون حیطه فعالیتهای جامعه رفتار کردند- درست همانطور که دقت در دنیای روزمره (اولین دقت) هست.
ساحران قدیم واقعا دو حیطه کامل برای جد و جهد خود داشتند: 1- حیطه ای کوچک که دقت اول یا آگاهی دنیای روزمره یا استقرار پیوندگاه در جایگاه عادی خویش نام دارد. 2- و حیطه ای بس بزرگتر: دقت دوم یا آگاهی دنیاهای دیگر و یا استقرار پیوندگاه در تعداد بیشماری از جایگاههای جدید.
برای آنكه ما شاهدانی بیغرض شویم، ابتدا باید بفهمیم كـــه ثبات و حركت پیوندگاه تعیین میكند كه ما كه هستیم و جهانی كه میبینیم چگونه است، هر جهانی كه میخواهد باشد. بینندگان جدید میگویند كه وقتی به ما میآموزند تا با خود صحبتكنیم، میآموزند كه چگونه خود را كند كنیم تا پیـوندگـاه در یك نقطه ثابت بماند.
جهان در تمامیت خود از چهل و هشت نوار ساخته شده است. دنیایی كه پیوندگاه ما برای مشاهده عادی ما را می سازد، از دو نوار ساخته شده است. یكی نوار ارگانیك است و دیگری نواری كـه فقط ساختار دارد و آگاهی ندارد. چهل و شش نوار عظیم دیگر، بخشی از جهانی كه به طور عادی مشاهده میكنیم نیستند. پیوندگاه ما میتواند دنیاهای كامل دیگری را بسازد. بیننـدگان كهن هفت دنیا را شمردهاند، هر دنیا برای یك نوار آگاهی. میخواهم اضافه كنمكه علاوه بر دنیای روزمره دو دنیای دیگر نیز براحتی ساخته میشود. در مورد پنج دنیای دیگر مساله متفاوت است. نحوه استفاده از نوار دیگر مساله انرژی است. اگر بیننده به اندازه كافی انرژی داشته باشد، نیروی همسویی به نوار دیگری میآویزد. انرژی عادی ما به پیوندگاهمان اجازه مـیدهد كه از نیروی همسویی یكنوار عظیم فیوضات استفاده كند و ما جهانی را مشاهدهمیكنیم كه با آن آشنا هستیم. اما اگر انرژی بیشتری داشته باشیم میتوانیم از نیروی همسویی نوارهـای عظیم دیگری استفاده كنیم و در نتیجه دنیاهای دیگری را مشاهده می کند.
oگروه موضوعی ← علوم باطنی- تغییر سطح درک و آگاهی و جهانهای قابل درک از طریق حرکت پیوندگاه
oنظریه پرداز ← دون خوان به نقل از ببیندگان جدید و قدیم
oتاریخ ارایه ←
ما 54 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم