برخی مقدمات علوم را از پدرش آموخت و برای فراگیری علوم سنتی نزد استادان تونس به شاگردی نشست. در علوم قرآنی،ریاضیات و تاریخ آموزش دید. او قرائتهای مختلف قرآن و نیز نحو و حدیث و فقه مالکی را نیز آموخت.
در سراسر زندگیش به عنوان سفیر،وزیر و عضو شورای علمی به سلاطین تونس، مراكش، اسپانیا و الجزایر خدمت كرد. همچنین به خاطر اعتقادش به این كه فرمانروایان دولتی فرمانروایان الهی نیستند دو سال از عمرش را در یكی از زندانهای مراكش گذراند.او بعد از تقریبا دو دهه فعالیت سیاسی به شمال آفریقا بازگشت و پنج سال تمام از زندگیش را وقف مطالعه و نوشتن كرد. آثاری كه در این دوره از خود به جای گذاشت او را بلند آوازه ساخت و در دانشگاه مسجد الازهر قاهره كه كانون مطالعات اسلامی بود به عنوان خطیب جایی برای خود باز كرد.
آوازه ابن خلدون به علت بینش تاریخی عمیق،ابتکار شیوه ای نو و یک دانش جدید(دانش عمران) برای تمیز درستی و نادرستی خبرهای تاریخی و برخورد با تاریخ به مثابۀ یک علم است.
او که از 20 سالگی علم و عمل سیاسی را تؤمان به پیش برده بود، چون از شر و شور سیاست کناره گرفت،مرد علم و اندیشه شد. به رغم اشتغال به تدریس علوم
رسمی آنچه برای خود او در کار علمی و فکری اهمیت داشت،جستجوی پاسخ برای معماهایی بود که زندگی گذشته و حال مطرح می کرد.او زمینه پاسخ را در بررسی زندگی جامعه انسانی در طول زمان،یعنی در تاریخ یافته بود. این اشتغال فکری چنان او را به خود کشید که سرانجام ممتازترین جلوه های فکری او در این زمینه نمود یافت.
ابن خلدون کتاب تاریخ خود را با عنوان "تاریخ نوع بشر به طور جامع و کامل" معرفی می کند به گفته لاگوست او با تألیف این اثر می خواست پاسخی برای چرا های بسیاری که تجربۀ روزمره و مشهوداتش پیش می آورد بیابد.
به گفته خودش "اثری بیافریند که به منزلۀ اصل و مرجعی باشد برای مورخان آینده تا از آن به عنوان نمونه و سرمشق خویش بهره گیرند".
ابن خلدون تألیف خود را بر یک مقدمه یا پیشگفتار و سه کتاب قرار داده است.
همه اجزای کتاب تاریخ ابن خلدون داری ارزش یکسان نیست،مؤلف خود به این ناهمسانی آگاه و معترف است.او خود قسمت اول یعنی مقدمه را در حد طرح کلی یک دانش نو ممتاز و ابتکاری می داند و در حیقیقت مهمترین اثری که باعث بازشناسایی او در دوران معاصر شده است، همین مقدمه ای است که بر کتاب تاریخ خود نگاشته.در واقع این مقدمه بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر از اصل کتاب است.
مقدمه در فضیلت دانش تاریخ و تحقیق روشهای آن و اشاره به اغلاط مورخان است سپس کتاب نخست در اجتماع و تمدن و یاد کردن عوارض ذاتی آن.کتاب دوم در اخبار عرب و قبیله ها و دولت های آن و برخی ملت ها و دولت های مشهور که با ایشان همزمان بوده اند. کتاب سوم در اخبار بربر و کشورها و دولت هایی که آن قوم بویژه در دیار مغرب تشکیل داده اند.
نام ابن خلدون با مقدمه مترادف است به تعبیر دیگر اگر مقدمه نبود کتاب تاریخ ابن خلدون و نام او تنها در ردیف بسیاری از مورخان عالم اسلام و آثار آنان مطرح می شد و حتی تاریخ او در اهمیت به پای آثار بزرگان این رشته چون طبری،مسعودی و ابن اثیر نمی رسید چه او خود از خرمن آنان خوشه چینی کرده است.
ابن خلدون تاریخ را داری ظاهری و باطنی می داند."تاریخ در ظاهر اخباری است درباره روزگاران و دولت های پیشین و معمولا برای تمثیل و تزیین کلام به کار می رود. اما در باطن تفکر و تحقیق درباره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق برای یافتن علل آنهاست و چون از "کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها بحث می کند، علمی است سرچشمه گرفته از حکمت و سزاست که از دانشهای آن شمرده شود ".
ابن خلدون پس از جلب توجه خصلت علمی تاریخ موانع علمی بودن آن را بیان می کند:" بسیاری از مورخان بی تحقیق و تنقیح اخبار یعنی ماده اولیه تاریخ نگاری،غلط و گمان را با اخبار درست در آمیخته اند.رفع مانع مستلزم نقد اخبار و گزیدن درست آنهاست. وسیله و معیار این نقد و گزینش را مورخ بینا و هوشمند از توجه به موضوع کار خود یعنی تاریخ در می یابد.
موضوع اساسی مقدمه، با بیان کیفیات اجتماع و تمدن و عوارض ذاتی آنها،متوجه به دست دادن وسیله ای برای نقد و تصحیح خبرهاست.اما این همۀ موضوع مقدمه نیست. در این اثر مطالب متنوع مربوط به زندگی اجتماعی انسان (عمران و تمدن)چندان زیاد است که قدما و متأخران گاه آن را یک دایره المعارف دانسته اند.
علت گوناگونی این اطلاعات مندرج در مقدمه نه درازگویی مؤلف،بلکه اعتقاد او به این اصل است که برای بهره درست گرفتن از تجارب گذشتگان که به صورت اخبار و روایات به ما رسیده است،به منابع متعدد و دانش های گوناگونی نیاز داریم و آن را باید با " حسن نظر و پا فشاری و تثبیت خاصی" توأم کنیم تا از لغزیدن در پرتگاه خطا در امان بمانیم.
ابن خلدون مبتکر و مبدع دانش عمران
ابن خلدون در مورد موضوعاتی که در مقدمه مطرح کرده نظرهای بدیعی ابراز داشته است از توجه به تأثیرات عوامل مادی و معیشتی و روانی و اخلاقی در زندگی اجتماعی تا نظریه دولت. از بحث در اندیشه و نفس انسانی تا نقد فلسفه و مسائل علوم و بررسی و نقد روش های تعلیم و تربیت. گاه بیانی مانند نظریه داروین را در مقدمه می توان یافت و گاهی بذر مکتب های مختلف جامعه شناسی در این اثر دیده می شود. نظریات ابن خلدون در مورد مسائل اقتصادی مانند نسبت ارزش و کار و قیمت و عرضه و تقاضا و تناسب تحولات آنها با دگرگونی های اجتماعی و پیوستگی های علت و معلول در بحث او با نظریات اقتصادی پیروان افراطی مارکسیسم همانندی می یابد.
از موارد قابل یادآوری اندیشه ابن خلدون در مقدمه، نظریه او در مورد مراحل پیدایش،بالندگی،آرامش خرسندی،یعنی ایستایی،و در نهایت انقراض دولت و تکرار همین جریان برای دولت های بعدی است که جای دولت های پیشین را می گیرند. این بینش موجب شده است که عده ای نظر او را در مورد روند تاریخ ، نظری دوری انگارند که متضمن پیشرفتی در اوایل و پسرفت و عقب گرد به نقطه آغازین در مراحل نهایی است. این انتساب و فقدان مفهوم پیشرفت در اندیشۀ ابن خلدون را برخی پذیرفته و آن را چنین توجیه کرده اند که زمینۀ مورد بررسی ابن خلدون،جامعه مغرب در قرون وسطی یعنی جامعه ای بر شالودۀ کوچ نشینی، چشم انداز دیگری نداشت.
مخالفان این انتساب معتقدند که ابن خلدون با قبول سیر دوری تاریخ از جست و جوی علل عمیق حوادث بازنمانده و اصولاً در صدد اثبات فلسفۀ دوری تاریخ نبوده است و به اصل جبری رجعت تاریخ عقیده ندارد.
تعمق در مباحث مقدمه هم در واقع مؤید دیدگاه دوم است چه اعتقاد ابن خلدون به اصل تبدّل و تغییر اعصار در طول قرن های دراز و لزوم توجه داشتن مورخ به این دگرگونی در کیفیات جهان و عادات و رسوم ملت ها و شیوه ها و مذاهب آنان و تفاوت در کیفیت حکمرانی قوم عرب و اقوام دیگر از مواردی است که نسبت نظر دوری تاریخ به ابن خلدون را نقض می کند.
تفصیل مرحله فرو پاشی دولت در مقدمه، ابن خلدون را گاه بعنوان نظریه پرداز انحطاط دولت معرفی کرده است. توجه به تأکید ابن خلدون بر قصد خود در اختصاص این تألیف " به احوال نسلها و نژادها و ملتهای مغرب و بیان دولت ها و ممالک آن " در حل این دشواری یاری رسان است.
پس از شناسایی مجدد ابن خلدون از سده پیش به این سو اطلاق عنوان فلسفه تاریخ به "مقدمه" بسیار رایج شده است. از آن رو که در آن نظریاتی به صورت بیان قوانین حاکم بر جریان های تاریخ و جامعه آمده است، و برخی از محققان ، مقدمه را از مهمترین آثار پدید آمده در این موضوع دانسته اند.
اما برخی دیگر چون لاگوست آشکارا می گویند شیوه و نگرش تاریخی ابن خلدون بنیان فلسفی ندارد او استدلالات خویش را بر اساس مطالعات و اطلاعاتی که خود گرد آورده بنیان نهاده است و ابداً بر سر آن نبوده که چیزی به نام فلسفه تاریخ ابداع کند.
جهان اسلام از طریق اروپا با ابن خلدون آشنایی مجدد یافت و از این رو تلقی مسلمانان از "مقدمه" گوناگون است. برخی روشنفکران عرب به شدت به نفی جوانب مثبت کار او برخاستند و حسادت های برخی معاصران مصری ابن خلدون را در حق او تجدید کردند و یا با توجه به سوء تعبیرهای برخی غربیان از نوشته های ابن خلدون او را بربر و ضد عرب و آثارش را سوزاندنی دانستند. در مقابل در چند دهۀ اخیر نویسندگان و پژوهشگران متعدد عرب چه به زبان عربی چه به زبانهای غربی ، مقالات و آثار تحقیقی بسیاری در مورد ابن خلدون پرداخته اند.
oگروه موضوعی ← علوم انسانی
oنظریه های ارایه شده ← پدر جامعه شناسی، نظریه انحطاط دولت
oتاریخ (ارایه نظریه یا بازه زندگی) ← 1332-1406
ما 23 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم