او نه تنها ازآموزشهای مذهبی بلكه از آموزش عمومی خود و تاكيد آن بر امور ادبی و زيبا شناختی ناخرسند بود. او آرزومند آموزش با روشهای علمی واصول اخلاقی مورد نياز برای راهنمايی زندگی اجتماعی بود. دوركيم آموزش دانشگاهی سنتی در فلسفه را رد كرد و به جاي آن به دنبال تربيت علمی مورد نياز برای راهنمايی اخلاقی جامعه رفت. او اگر چه به جامعه شناسی علمی علاقمند بود اما در آن زمان رشته ای به نام جامعه شناسی وجود نداشت و براي همين ناچار شده بود كه از 1882 تا 1887 درتعدادی از مدارس ولايتی حوزه پاريس فلسفه تدريس كند.
بعد از مسافرت به آلمان و آشنايی با روانشناسی علمی آن كشور به پيشگامی ويلهلم وونت اشتياق علمی دوركيم تندتر شد. دوركيم درسالهاي پس ازمسافرتش به آلمان برمبنای تجاربی كه از آنجا به دست آورده بود آثار گوناگونی را به چاپ رساند. انتشار اين نوشته ها به او در يافتن سمتی درگروه فلسفه دانشگاه بردو به سال 1887 ياری رساند. در همين جا بود كه دوركيم نخستين بار درسی را در زمينه علم اجتماعی در يكی از دانشگاههاي فرانسه ارایه كرد. همين امر خود دستاورد شگرفی بود زيرا تنها يك دهه پيش از اين در يك دانشگاه فرانسوي ديگر به خاطر ذكر نام اگوست كنت در يكي از رساله های دانشجويی غوغايی برپا شده بود. به هر روی مسووليت اصلی او تدريس درسهای آموزشی به معلمان مدارس بود ومهمترين درسش درزمينه آموزش اخلاقی بود. هدف دوركيم انتقال يك نظام اخلاقی به آموزشگران بود. او اميد وار بود كه اين آموزشگران نظام اخلاقی مورد نظرش را به جوانان انتقال دهد و از اين طريق تباهی اخلاقي جامعه فرانسه را كه دراطرافش می ديد تخفيف دهد.
سالهای پس از اين با يك رشته موفقيتهای شخصی براي دوركيم همراه بود. در 1893 رساله دكترای فرانسويش تقسيم كاردر جامعه و نيز رساله لاتينش را درباره منتسكو به چاپ رساند. نوشته روش شناختی عمده دوركيم قواعد روش جامعه شناختی در1895 منتشر شد وبه دنبال آن (در1897 ) كاربرد تجربی اين روشها در بررسی تحقيقاتی اش خودكشی به چاپ رسيد. در 1896 به استادی علم آموزش درهمين دانشگاه رسيد عنوانی كه در 1913 به عنوان استاد علم آموزش وجامعه شناسی تغيير نام داد. يكی ازمهمترين كارهای ديگرش صورتهای ابتدايی زندگی مذهبی در1912 منتشرشد .
امروزه غالبا دوركيم را يك محافظه كار سياسی مي انگارند و تاثير او در رشته جامعه شناسی بي گمان يك تاثيرمحافظه كارانه بوده است. اما در زمانه خودش او را يك ليبرال می دانستند و اين امر در نقش عمومی فعالش در دفاع از آلفرد دريفوس- افسريهودی كه بسياري از مردم محاكمه نظامی او را به خيانت يك گرايش ضد يهود می انگاشتند- به روشنی بارز است.
دوركيم ازقضيه دريفوس و به ويژه جنبه ضد يهود آن عميقا رنجيده بود ولی اين ضد يهوديگری را به نژاد پرستی مردم فرانسه نسبت نداد. او اين قضيه را اساسا به عنوان نشانه سستی اخلاقی كل جامعه فرانسوی در نظر می گرفت. دوركيم گفت :
وقتی جامعه ازچيزي رنج مي برد اين نياز را احساس مي كند كه كسی را بيابد تا مسووليت ناراحتی اش را به گردن او بگذارد كسی كه به توان انتقام همه نا كاميها را از او گرفت : وآن كساني كه عقيده عمومي هم اكنون عليه آنها تبعيض قايل مي شود به طبع چنين نقشی را به دوش می كشند. اينان نجسهايی اند كه بايد كفاره گناهان جامعه را پس بدهند. آنچه كه اين تفسير مرا تاييد مي كند نحوه برخورد جامعه با نتيجه محاكمه دريفوس در 1894 بود. موج شادي سراسر خیابانها را پوشانده بود. مردم آنچه را كه مي بايست مايه سوگواری عمومي باشد به عنوان يك پيروزی جشن گرفتند. دراين زمان آنها دست كم می دانستند كه چه كسی را بايد براي مشكلات اقتصادی وپريشانی اخلاقی محيط زندگيشان سرزنش كنند. همه مشكلات از يهوديها سرچشمه می گيرد. اين اتهام رسما اثبات شد. همين واقعيت موجب شده بود كه مردم احساس كنند اوضاع بهبود خواهد يافت ودرنتيجه احساس تسلی مي كردند.
بدين سان علاقه دوركيم به قضيه دريفوس ازدلبستگی عميق او به اخلاق وبررسی بحران اخلاقی موجود در جامعه نوين سرچشمه می گيرد. به نظر دوركيم پاسخ به قضيه دريفوس وبحرانهای همانند آن پايان دادن به بی سامانی اخلاقی جامعه است. از آنجا كه اين كار را نمی شد با شتاب و آسانی انجام داد دوركيم اقدام های خاصی چون سركوبی شديد كسانی كه نفرت به ديگران را برمی انگيزند و كوشش دولت درجهت نشان دادن نحوه گمراه شدن عامه مردم به خود آنها را توصيه كرد. او از انسانها می خواست كه ((اين شهامت را داشته باشند تا فكرشان را با صدای بلند اعلام كنند و براي پيروزي درنبرد بر ضد جنون همگانی دست به دست هم دهند))
علاقه دوركيم به سوسياليسم نيز را می توان به عنوان گواهی عليه فكر محافظه كاربودنش به كاربرد اما نوع سوسياليسم مورد علاقه او با نوع دلخواه ماركس و پيروانش بسيار تفاوت داشت . درواقع دوركيم به ماركسيسم اين برچسب را زده بود: ( يك رشته فرضيات تردید پذير و منسوخ ). به اعتقاد دوركيم سوسياليسم بازنمودگر جنبشی است كه هدفش تجديد حيات اخلاقی جامعه از طريق يك نوع اخلاق علمی است براي همين به روش های سياسی كوتاه مدت يا جنبه هاي اقتصادی سوسياليسم علاقه ای نداشت او رستگاری جامعه را در پرولتاريا نمي ديد و با هر گونه تحريك يا خشونت بسيار مخالف بود سوسياليسم از نظر دور كيم با آنچه كه ما از سوسياليسم در ذهن داريم بسيار متفاوت است، نوع سوسياليسم مورد نظر او نظامی را نشان ميدهد كه در آن اصول اخلاقی كشف شده به وسيله جامعه شناسی علمی به كار بسته ميشود . دور كيم نفوذ ژرفي بر تحول جامعه شناسی داشته است اما اين نفوذ محدود به همين رشته نبود بيشتر تاثير او بر رشته های ديگر، از طريق سالنامه جامعه شناسی كه خودش در 1898 بنيان گذاشته بود، تحقق يافته بود بدين سان يك حلقه فكری در پيرامون كانون زبانشناسی و در كمال تعجب با وجود حملات اوليه اش به اين رشته –روانشناسي- تاثير گذاشته بود. دوركيم در 15 نوامبر 1916 در حالی كه در محافل روشنفكری فرانسه شخصيت نامداری شده بود درگذشت. اما بيش از بيست سال طول كشيد تا با انتشار كتاب ساختار كنش اجتماعی پارسونز (1937) به صورت شخصيت با نفوذی در جامعه شناسي امريكا درآمد.
oگروه موضوعی ← علوم انسانی
oنظریه های ارایه شده ← واقعیت اجتماعی
oتاریخ (ارایه نظریه یا بازه زندگی) ← 1858-1916
ما 35 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم