روانپزشک و نویسنده "حواشی واقعیت؛ نقش آگاهی در جهان فیزیکی" است. رئیس و خزانه دار ICRL بوده و از 1979 تا 2007 مدیر آزمایشگاه تحقیقات آنومالی مهندسی پرینستون بوده است.
از ایشان پرسیدیم: به نظر شما نظریه پردازی چه جایگاهی در جهان دارد؟
نظریه پردازی یک جزء از روش علمی است، و تکمیل کنندۀ آزمایش (تجربه) است. در کتاب ما "حواشی واقعیت" ما به آن تحت عنوان دو گام علمی" ارجاع دادیم. آنجا نوشته شده "بدن علمِ بنا شده بر دو پا رو به جلو می رود. یک پا را ما آزمایش می نامیم- یک مشاهده یا اندازهگیری که تحت شرایط کنترل شده صورت می گیرد تا اطلاعات مربوط به یک اثر یا فرایند طبیعی را بطور دقیق بدست آورد. پای دیگر را ما تئوری مینامیم- یک مدل، اصل یا فرمالیتۀ تبیین شده است...
این فرایند پویا قلب روش علمی است، به همراه تئوری هایی که سئوالات و فرضیات جدیدی را که در تجربیات جدید (نتایجی که ممکن است مدلهای قدیمی تر را بهینه کند که آن هم در مقابل، فرضیات تجربی جدیدی را برمی انگیزد،) بدانها اشاره شده تولید می کنند ، متاسفانه، اغلب مردم به علم به جای اینکه به عنوان روشی برای تولید دانش جدید نگاه کنند، به آن به عنوان بدنۀ دانشِ تثبیت شده می نگرند، و این منجر به یک علم نامتعادل می شود که ابتداً منتج از تئوری است.
در این نگاه، آزمایشات بجای طرح سئوالات جدید به عنوان موید نظریۀ موجود مورد توجه قرار می گیرند. و مشاهده هایی که با نظریه های غالب در تناقض هستند معمولاً به عنوان خطاهای آزمایش به کنار گذاشته شده یا مورد بی توجهی قرار می گیرند.
من همواره به دانشجویان گفته ام که برای اینکه یک دانشمند خوب شوند، ضروریست که "نمی دانم" و "من اشتباه می کردم" را بپذیرند. اینها دشوارند، مخصوصاً در محیط علمی امروز، و نیازمند درجه ای از انسانیت- کیفیتی که معمولاً در دوره های درسی تعلیم داده نمی شود!- هستند. اما البته، اگر ما فکر کنیم که قبلاً جواب را می دانسته ایم، یا اگر ما مطمئن باشیم که آنچه قبلاً می دانسته ایم بایستی همان پاسخ نهایی باشد، در آن صورت امید کمی برای پیشرفت علم وجود دارد.
مطمئن نیستم که سئوالتان را مبنی بر اینکه چه چیزی جایگاه نظریه پردازی را اشغال می کند، پاسخ داده باشم، اما امیدوارم پاسخم حس بهتری نسبت به نقش نظریه پردازی در فرایند آموزش به شما داده باشد.
با بهترین آرزوها
برندا دیون/ رئیس ICRL
ما 27 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم